«شعری برای سنگ قبر خودم»
این کـه خاک سـیـهش بالـین اسـت
اخـتر چـرخ ادب پـرویـن اسـت
گرچه جـز تلـخی از ایـام نـدیـد
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و به هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب ٬ تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و راه دیرین است
خـرم آن کس کـه در ایـن محـنت گـاه
خـاطری را سـبب تسکـین اسـت
این دسته گل خشکل تقدیم به همه ی دوستای عزیزی که تو تب و تاب شروع ترم جدید تولد ما مهری ها رو یادشون بود.ممنون.دوستون داریم. متولدین مهر نماد:میزان
ویژگیها و خصوصیات کلی متولدین مهر ماه: با تدبیر، با سیاست، مؤدب، با نزاکت و آداب دان
احساساتی، خیال پرداز، دلربا، جذاب و ملیح
بردبار، پر تحمل، آسان گیر، اجتماعی، خوش مشرب، خون گرم، معاشرتی، زودآشنا و پر شور، آرام
جنبه منفی شخصیت متولدین مهر ماه:دو دل و نامطمئن منظور همون محتاطه !
خوش باور و تأثیرپذیر خوب ببینید ما همیشه نیمه ی پر لیوان رو می بینیم
خودخواه و لوس وای وای چه حرفا هلش بده تو برفا
بسیاری از طالع بینان مدرن ماه مهر را مطلوبترین و مفیدترین ماه در منطقه البروجدر نظر میگیرند، چون این ماه، زمان برداشت است و اشخاص ثمرات سخت کوشیخود در فصل بهار را در این ماه به دست میآورند. در ماه مهر هوایی مطبوع و آرامشبخش را تنفس میکنیم و از آفتاب بیرمق و میوههای خوشمزه آن لذت میبریم.متولدین مهر ماه در میان منطقه البروج از دلپذیرترین، با فرهنگترین و مؤدبانهترینخصوصیات اخلاقی برخوردارند و اکثرا خوش قیافه و جذاب هستند.شرمندمون فرمودن !!! آنها خوشسلیقه و شیک هستند، طبیعتا افرادی مهربان، دلرحم، ملایم، عاشق زیبایی وهماهنگی محسوب میشوند واز هر چیزی که سرگرمشان کند، استقبال میکنند.
دنیایشان ساکت است و سکوت را با همه ژرفای وجودشان احساس می کنند. وقتی به چشمان معصومشان می نگری دراعماق نگاهشان ابهامی مرموز نهفته است. هنرشان شنیدن «با چشم» است! همه وجودشان قلبشان و همه قلبشان ، نگاهشان است و نگاهشان سرشار از کلام وسخن. نگاهشان کتابی پرمحتوی است که باید آن را با صبر و حوصله خواند.
از ناشنوایان می گویم، از آنانی که هیاهو را در دنیای سکوت تجربه می کنند. از آنان که با زبان بی زبانی سخن می گویند و با درهم شکستن سکوت غمبارشان، امید را معنا می بخشند و شور و نشاط را تجلی می دهند «هیچ صدایی در دنیا خوش آهنگ تر از صدای کودک ناشنوایی که سخن می گوید، نیست».آنان با چشم می شنوند و با حرکات لبها و اشارات دست سخن می گویند و ازاین طریق به دنیای تیره خویش رنگ و جلوه یی تازه می بخشند.
اختصاص هفته اول مهرماه به عنوان هفته ناشنوایان فرصتی است که جامعه ضمن شناخت کافی ، جهت رفع مشکلات و مسائل این عزیزان ، گامهای اساسی و ارزنده یی بردارد.
۸مهر ماه روز جهانی ناشنوایان را گرامی میداریم.
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود
شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده
شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...
شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن
شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه
شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل
شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!
شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی
شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد
شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه... بالهاشوزود میبنده... روی گلها میشینه... شعر میخونه، میخنده
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد
شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم
شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
برای روز میلاد تن خود
من آشفته رو تنها نزاری
برای دیدن باغ نگاهت
میون پیکر شبها نزاری
همه تنهاییا با من رفیقن
منو در حسرت عشقت نزاری
برای روز میلاد تن خود
من و دور از دل و دیدت نزاری
دلم دلتنگ و مهر تو می خواد
دلم رو در پی غم ها نزاری
میام تنها توی قلبت می شینم
منو قلبت رو جایی جا نزاریعزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نزاری
عزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نذاری از طرف دوستان عزیزتر از جان!
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشته، جواب میده:
«برید هیزم تهیه کنیدو.»
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه:
«آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»
پاسخ: «اینطور به نظر میاد!»
پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند
و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:
«شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟»
پاسخ: «صد در صد»
رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند.
بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه:
«آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»
پاسخ: «بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!»
رییس: از کجا می دونید؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن.» !!!
فارس نژاد پرست نیست(مگه کوروش نژاد پرست بود؟)..
مازندرانی کله ماهی خور نیست(مگر نیما کله ماهی خور بود؟).
بازی سرنوشت
اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد. وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا ، پسر وحشت زده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز ، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباسهای فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد.
نجیب زاده گفت: " میخواهم ازتو تشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید."
کشاورز اسکاتلندی گفت: " برای کاری که انجام دادم چیزی نمی خوام و پیشنهادش رو رد کرد."
در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد.
نجیب زاده پرسید:" این پسر شماست؟"
کشاورز با غرور جواب داد : "بله"
نجیب زاده گفت: " من پیشنهادی دارم.اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم.اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین” و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شد.
سالها بعد ، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد.فکر میکنید چه چیزی نجاتش داد؟ پنی سیلین.
و میدونید اسم پسر نجیب زاده چه بود؟ وینستون چرچیل
*راستی چرا هر پسری شکست عشقی میخوره ودوست دخترش عروسی مکینه وبلاگ میزاره؟
*چرا وقتی مدرسه ی پسرا تموم میشه همشون جلویه دبیرستان دخترانه تشریف دارن؟استثنا هم نداره !!!!
*چرا هرپسر که میره سربازی ِبرمیگرده دوست دخترش ازدواج میکنه؟
*چرا همه ی پسرا پر ادعا هستن و دختر بیشتر از خودشون رو خواستگاری میکنن؟
* چرا پسرا در عرض جیک ثانیه عاشق میشن ودر عرض موش ثانیه فارغ میشن؟
*چرا میگن آمار داشتن دوست پسر در دبیرستانهای دخترانه ۸۰٪ شده ولی نمیگن آمار داشتن دوست دختر در دبیرستانهای پسرانه ۱۰۰٪ شده؟
چرا همه ی پسرا به قیافه هاشون مینازن؟ حتی اگه یه دوندون تو دهنشون نباشه یا کچل باشن؟
چرا فکر میکنن چون ماشین دارن دخترا میمیرن واسه شون؟