یک کشف جدید وامیدی تازه برای گفتار درمانی ناشنواها
ادامه نوشته


هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !!!
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!

هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...


چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیش بزنند...

 
نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار                                                 
خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها                              
خوش به حال غنچه های نیمه باز                                                                         
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز                                                          
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم                                                            
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب                                                                  
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار                                                                
 
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ                                                                         
                                                                        
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
 

کودکان سندرم داون و دستیابی به گفتار قابل فهم


- علایم مهم آپراکسی


- کارهایی که پدر و مادرها برای بهبود آپراکسی می توانند انجام دهند
ادامه نوشته

حرص نخورید. ناراحتی را نبلعید.

همانطور که از خوردن غذای مانده و

فاسد پرهیز می­کنیدازجذب کردن و بلعیدن

حرف­های مفت ومزخرف پرهیزکنید.

نگذارید حرف­هایی که به نظر خودتان صحیح

 نمی­آید و چرند است، ذهن­تان را خراب کند و

 باعث شودکه دچارتهوع فکری شوید. 

اگر دلخورید بیان کنید.

اگر می­ترسید ترس­تان را به زبان بیاورید.

اگر عصبانی هستید عصبانیت­تان را نشان دهید.

 گریه دارید؟ گریه کنید.

 مفاهیمی مثل خویشتن­داری وسکوت و

بردباری را بگذارید کنار.

 این­ها ارزش­هایی ست که حکومت­های

دیکتاتوری تبلیغ می­کنند که بتوانند فرد را

ازهمان آغاز، در خانواده سرکوب کنند و

یک مشت آدم ترسوتحویل جامعه بدهند.

ناراحتی­ ها را باید ابراز کردو گرنه بعدها

می شود کابوس.

می شود تیک عصبی، تنگی نفس، خارشِ ­تن.

می شود دسیسه­ چینی و بهانه ­جویی.

 ناخن و لب جویدن و تند تند پاها راتکان دادن. 


نگذارید کسی اعتماد به نفس شما را خدشه دار کند.

  با نگاه، با لبخند معنی ­دار، با کنایه،

با حرف و طعنه. 

 سعی کنید به خودتان ایمان بیاورید.

باخودتان صلح کنید.

 خودتان را همانطور که هستید دوست داشته باشید.

 چهره ­تان را، اندام­تان را. آشتی با خود

آغاز زندگی­ ست.

 از گذشته­ فرار نکنید و آن را بپذیرید.

با خود مهربان باشیدواشتباهات و غفلت­ ها 

را به خودتان ببخشید.

نگذارید ظلم وجفای دیگران در گذشته 

از شما یک قربانی بسازد. 

در نقش قربانی رفتن گاه برای بعضی می­شود

همه ­ی محتوای زندگی شان.

 سالها در عزای خود می ­نشینند و

هیچ چیزهم تغییرنمی­کند. 

 از گذشته فرار نکنید اما در گذشته هم غرق نشوید

و درسوگ روزهای خوب از دست رفته ننشینید.

 هیچ زمانی جذاب­تر از زمان حال نیست.

از خودتان به اندازه­ی توانایی­ تان انتظار

داشته باشید. سعی کنید حد توانایی ­تان را بشناسید.

 بیشتر ما حد توانایی خود را نمی­شناسیم و

به همین خاطرهمیشه از حد توانایی

خود فراتر می­رویم. ممکن هم هست در کاری

موفق بشویم اما چون از توان خود بیشتر مایه

 گذاشته­ ایم، زود دچار خستگی و دلزدگی می­شویم.

 
سعی نکنید دختر و پسر خوب برای پدر و مادر،

خواهرخوب، برادر خوب، عروس خوب،

داماد خوب، پدر خوب،مادر خوب و

همسر خوب باشید.

فقط سعی کنید خودتان باشید.

 این خیلی خوب بودن­ها عاقبت کار دست آدم می­دهد.

 آدم گاهی می­رود توی نقش­هایی که نقش واقعی­

خودش نیستند و از من واقعی­ اش خیلی

فاصله گرفته اند. 

 بهتر است دیگران شما را نپسندند

تا اینکه هرروز به جای خود در آینه چهره­ ی

کسی را ببینید که از شما سوال می­کند:

 راستی تو کی هستی؟

 اگر دوست دارید ورزش کنید، ورزش کنید. اگر هم از

 ورزش بیزارید، ورزش نکنید. اتفاقی نمی­افتد.

 

 عشق ورزیدن را در زندگی فراموش نکنید.

 

 هرچه هست و می­ماند عشق است  

و دیگر هیچ

حراج وسايل شيطان


حراج وسايل شيطان
به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد
و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهای خود را به شكل چشمگیری به نمایش گذاشت. این وسایل شامل خودپرستی،
شهوت، نفرت، خشم، آز، حسادت، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود.
ولی در میان آنها یكی كه بسیار كهنه و مستعمل به نظر می‌رسید، بهای گرانی داشت
و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.
كسی از او پرسید: این وسیله چیست؟
شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی‌ست
آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است؟
شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون این مؤثرترین وسیلة من است. هرگاه
سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند، فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه
كنم و كاری را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسی را به احساس نومیدی،
دلسردی و اندوه وا دارم، می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بكنم..
من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها به كار برده‌ام. به همین دلیل این قدر
كهنه است.


افسانه خارپشتها



در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند
و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.ولی خارهایشان یکدیگررادر کنار هم زخمی میکرد. مخصوصا که وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند.بخاطر هیمن مطلب تصمیم گرفتند از کنارهم دور شوند.و بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند
ازاینرو مجبور بودند برگزینند.یاخارهای دوستان را تحمل کنند و یانسلشان از روی زمین  بر کنده شود.

دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست
و این چنین توانستند زنده بمانند


درس اخلاقی تاریخ

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه

آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید

دوست دارید توی این جاده ها باشید...!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فکر کن ......

تا حالا عادت داشتيد اشياء بي مصرف رو انبار کنيد؟ و فکر کنيد يه روزي – کي ميدونه چه وقت – شايد به دردتون بخوره؟

تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنين و به خاطر اينکه فکر مي کنيد در آينده شايد بهش محتاج بشين، خرجش نکنيد؟

تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چيزاي ديگه رو که حتي يکبار هم از اونا استفاده نکردين، انبار کنيد؟

درون خودت چي؟ تا حالا شده که خاطره ي سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چيزاي ديگه رو به خاطر بسپاري؟

ديگه نکن! تو داري بر خلاف مسير کاميابي خودت حرکت مي کني!

بايد جا باز کني ... ، يه فضاي خالي تا اجازه بده چيزاي تازه به زندگيت وارد بشه.

بايد خودتو از شر چيزاي بي مصرفي که در تو و زندگيت هستن خلاص کني تا کاميابي به زندگيت وارد بشه.

قدرت اين تهي بودن در اينه که هر چي که آرزوش رو داشتي ، جذب مي کنه.

تا وقتي که در جسم و روح خودت احساسات بي فايده رو نگهداري، نمي توني جاي خالي براي موقعيت هاي تازه بوجود بياري.

خوبيها بايد در چرخش باشن ....

کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تميز کن.

هر چيزي رو که ديگه لازم نداري بنداز دور ...

ميل به نگهداشتن چيزاي بي مصرف، زندگي رو پر پيچ و تاب مي کنه.

اين اشياء نيستن که چرخ زندگي تو رو به حرکت در ميارن .....

به جاي نگهداشتن ...

وقتي انبار مي کنيم، احتمال خواستن رو تصور مي کنيم ، احتمال تنگدستي رو ....

فکر مي کنيم که فردا شايد لازم بشن و نمي تونيم دوباره اونا رو فراهم کنيم ...

با اين فکر تو دو تا پيغام به مغزت و زندگيت مي فرستي :

که به فردا اعتماد نداري ...

و اينکه تو شايسته چيزاي خوب و تازه نيستي

به همين دليل با انبار کردن چيزاي بي مصرف خودتو سر پا نگه مي داري


برقص


چنانکه گويي کسي تو را نمي بيند

عشق بورز


چنانکه گويي هرگز آزرده نشده اي

بخوان


چنانکه گويي کسي تو را نمي شنود

زندگي کن


چنانکه گويي بهشت روي زمين است


خودت رو از قيد هرچه رنگ و روشنايي باخته، برهان

بذار نور به زندگيت وارد بشه

...

 

 

قصه زندگی دو تا گربه !!!

ادامه نوشته