دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

داستان خواندنی

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندنی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره  ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "   
پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه  .  رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا  نمکها  رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه .  شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
استاد اینبارهم از او مزه  آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "
پیرهندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه  و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ،  میتونه بار اون همه رنج و اندوه  رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب . "  نوشته شده توسط نسیم

نظرات 2 + ارسال نظر
Lord sd جمعه 4 تیر 1389 ساعت 07:54

خیلی زیبا بود. واقعا لذت بردم.

لطفا بازم از این پست ها بزارین

با آرزوی موفقیت برای شما

شکوفه دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 04:18

بازم محشر بود .قربونت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد