دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

درس اخلاق...

یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!
 
 
نتیجه ی اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

سیاست یعنی..

سیاست یعنی .......

یکی به پسرش می گه می خوام برات زن بگیرم، پسر می گه نه حالا . میگه : دختر بیل گیتسه ! نمی خواهی ؟ پسر لبخند میزنهو میگه : باشه! بعد میره پیش بیل گیتس و می گه :دخترتو عروس نمی کنی؟ می گه نه! میگه : پسر من معاون رییس جمهوره ها ! بیل گیتس لبخند می زنه و میگه :باشه! بعد میره پیش رییس جمهور میگه : معاون نمی خوای ! میگه نه ! میگه : اگه داماد بیل گیتس باشه چطور ! رییس جمهور لبخند می زنه و میگه :باشه .....

و سیاست یعنی این

در این دنیا..............

  در این دنیا

 

 که گه تاریک و گه سرد است   

 وناگه می شود لبریز اندوه  
 و همان گه غرق در حسرت
 وگه گاهی ، هر از گاهی میان باید و شاید
 که باید رفت و شاید  ماند
 در این دنیا که باید بود؟ چه باید کرد؟
 
ادامه مطلب ...

سفره ی خالی

 

یاد دارم در غروبی سرد سرد،می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد،داد میزد کهنه قالی می خرم ،دست دوم جنس عالی می خرم ،کاسه و ظروف سفالی می خرم ،گر نداری کوزه خالی می خرم، اشک در چشمان بابا حلقه بست ،عاقبت آهی کشید بغزش شکست، اول ماهست و نان در سفره نیست، ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقا مادرم هم روزه بود، خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت : آقا سفره خالی میخرید؟

۴دسته انسان

.انانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده ی ادمها.حضورشان مبتنی بر فیزیک است.تنها با لمس ابعاد جسمانی انهاست که قابل فهم میشوند.بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارن

2.انانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند مردگانی متحرک در جهان.خودفروختگانی کههویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند.بی شخصیت اند و بی اعتبار.هرگزبه چشم نمی ایند.مرده و زنده شان یکیست.

3.انانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند ادمهای معتبر و با شخصیت.کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان  هم تاثیرشان را میگذارند .کسانی که همواره به خاطر ما میمانند.دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

4. انانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند شگفت لنگیزترین ادمها .در زمان بودنشان چنلن قدرتمند و با شکوهند که ما نمیتوانیم حضورشان را در یابیم .اما وقتی از پیش ما میروند نرم نرم اهسته اهسته درک میکنیم .باز میشناسیم.میفهمیم که انان چه بودند چه میگفتند و چه میخواستند.ما همیشه عاشق این ادمها هستیم هزار حرف داریم برایشان .اما وقتی در برابرشانقرار میگیریمقفل بر زبانمان میزنند.اختیار از ما سلب میشودسکوت میکنیم و غرقه در حضور انان میشویم و درست در زمانی که میروندیادمان می اید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم.شاید تعداد اینها در زندگی هرکدام از ما به تعداد لنگشتان یک دست هم نرسد

دکتر شریعتی

مرگ یک مرد(داستان)

مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی
روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار
یک جایی شبیه دل خودش،
کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید،
کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش،
دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش.

خیابان ساکت بود،
فکرش را برد آن دورها، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد.
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ،
هوا سرد بود، دستهایش سردتر،
مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد.

صدای گام هایی آمد و .. رفت،
مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد،
خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش.
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند،
مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت،
معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید،
به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر.

ادامه مطلب ...

سه پند لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام
 دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه
 جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست

 

پاسخ جالب آلبرت انیشتین به خواستگارش

می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !

اقای " اینشتین " هم نوشت :
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود !
ولی این یک روی سکه است .
فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

ماه رمضان

گفتی مهمان را عزیز بدارید که مهمان عزیز خداست

   اکنون که به مهمانی تو امده ام    ای عزیز

مهمانت را در یاب و سبد احتیاج مرا از لطف و کرمت پر کن

دلنشین تر از مهمانی تو چیست ؟؟؟؟

این یگانه سفره ایست که در ان

 صاحب خانه به راستی صاحب خانه است

 و دستش در عطا و بخشش گشوده است

پس ای مهربان بر تهی دستیم راضی مشو

که با هزاران امید به مهمانی تو امده ام

خدا را سپاس که امسال هم توفیق نشستن بر سفره ی خود را نصیبم نمودی  

هوشنگ ابتهاج و شهریار

 هوشنگ ابتهاج این شعر و برای شهریار گفته  شهریارم با یه شعر جواب داده!جالبه حتما بخونید

ادامه مطلب ...