سلام دوستان.دید چی شد؟؟؟؟!!!!یه همایش از دست دادیم اون هم کجا تو اصفهان عزیز...
حالا دلگیر نشید اینم یه خبر کوچولو از همایش ..............
دومین همایش کشوری شکاف لب و کام با حضور رئیس دانشگاه ، دکتر برایان سامرلد جراح پلاستیک از استرالیا، دکتر مظاهری جراح پلاستیک از آمریکا، مسئولین دانشگاهی، هفتم تا نهم مهرماه در تالار ابن سینای دانشگاه برگزار شد.
دکتر شیرانی،رئیس دانشگاه در این همایش بیان نمودند: دانشگاه علوم پزشکی اصفهان یکی از بهترین و پیشتازترین دانشگاه های علوم پزشکی کشور در بحث شکاف لب و کام می باشد.
آقای دکتر شیرانی در ادامه افزودند: یکی از افتخارات نظام سلامت،کار تیمی و منسجم است که اگر یک تیم درمانی به خوبی کار نکند و هماهنگ نباشد بیمار صدمه خواهد دید.
دکتر ادیبی، معاون تحقیقات و فناوری دانشگاه در این همایش گفت: شکاف لب وکام یک بیماری مادرزادی قابل ترمیم است که در آنها بافت دهان یا لب در هفته ی اول تکامل جنینی به خوبی تشکیل نمی شود.
دکتر ادیبی در ادامه افزود: مهمترین فناوری در نظام سلامت، ارتقای سلامت جامعه است که تیم شکاف لب و کام دانشگاه نسبت به دیگر تیم های درمانی کشور در این زمینه یک گام جلوتر بوده و تاکنون توانسته در زمینه تشخیص و درمان به موقع بیماران مبتلا به این بیماری موفق عمل کند.
دکتر معمارزاده، سرپرست تیم شکاف لب و کام دانشگاه و دبیر علمی این همایش گفت: دومین همایش کشوری شکاف لب و کام، با هدف ایجاد بستر مناسب برای بیان مطالب علمی جدید و معرفی تکنیک های جدید در درمان بیماران شکاف لب و کام برگزار شد.
وی در ادامه با اشاره به اینکه 130 مقاله به دبیرخانه همایش ارسال شده است، افزود: از این تعداد 100 مقاله پذیرفته شده که به صورت پوستر و سخنرانی در این 3 روز به مدعوین ارایه گردید.
دکتر معمارزاده در ادامه افزود: در دومین همایش کشوری شکاف لب و کام سعی شده است که با بحث و تبادل نظر در رابطه با مشکلات درمانی، عوارض جراحی با تکنیک ها و روش های جدید، زمینه لازم برای ارتقای سطح دانش پزشکان و متخصصین فراهم شود.
وی در ادامه تأسیس خیریه امام حسین(ع)، برگزاری سمینارهای آموزشی مخصوص خانواده ها برای نحوه صحیح صحبت کردن بچه های زیر 9 ماه، اجرای طرح پروتکل درمانی این بیماری به صورت کشوری در 3 ماهه آینده با همکاری معاونت تحقیقات و فناوری را از دیگر فعالیت های این تیم نام برد.
وی در ادامه گفت: امید است با برگزاری منظم چنین همایش هایی در سال های آینده بیش از پیش شاهد اجرای تحقیقات در جهت بهبود وضعیت سلامت این بیماران باشیم.
سلام بچه ها. این چه مسخره بازیه که در آوردید؟؟؟؟؟؟وبلاگ علمی رو کردید صحنه جنگ. برا یادآوری می گم این یه وبلاگ علمی و فرهنگیه.مطلب طنز خوبه ولی نه این طنزای بی خود.
فائزه و آقای خالدی به عنوان یه خواهر بزرگتر البته اگه حرفمو قبول داشته باشید ازتون خواهش میکنم این مطالب اخیر رو خودتون پاک کنید و الا خودم این کار رو میکنم البته با عرض پوزش.
یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!
نتیجه ی اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!
حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است و چون هوا گرم است مطالعه دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین 263 روز دیگر ، باقی می ماند در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی می ماند اما سلامتی جسم و روح ، روزانه یک ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود. پس 126 روز باقی می ماند طبیعتا دو ساعت در روز برای خوردن غذا اعم از صبحانه، نهار و شام لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز دیگر باقیست یک ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی با دیگران و البته پشتیبان ضروری است. چرا که انسان موجودی است اجتماعی ، و این خود 15 روز از کل سال است. بنابراین 81 روز از سال باقی می ماند روزهای امتحان دست کم 45 روز از سال را به خود اختصاص میدهد و نظر به حجم بالای درس ها و خستگی ناشی از امتحان، 36 روز دیگر باقی می ماند تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف که دست کم 30 روز در سال است. مگر میتوان در این اعیاد وقت را به مطالعه گذراند؟ پس 6 روز باقیست در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی می ماند سینما رفتن و سایر امور شخصی هم لااقل دو روز از سال را در بر میگیرد پس فقط یک روز دیگر باقیست یک روز باقیمانده همان روز تولد شماست، چگونه میتوان در آن روز بخصوص درس خواند پس یک داوطلب نرمال (!) نمی تواند امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد تازه اینا بدون حسابه ی زمان صرف شده برای اینترنت و چت است که خودش خیلی وقت میبره
اگر داوطلبی در کنکور پذیرفته نشد ، هیچ تقصیری متوجه او نیست چرا که سال فقط 365 روز دارد در حالیکه
در سال ، 52 جمعه داریم و میدانید جمعه ها فقط برای استراحت است. به این ترتیب 313 روز می ماند
«شعری برای سنگ قبر خودم»
این کـه خاک سـیـهش بالـین اسـت
اخـتر چـرخ ادب پـرویـن اسـت
گرچه جـز تلـخی از ایـام نـدیـد
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و به هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب ٬ تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن
دهر را رسم و راه دیرین است
خـرم آن کس کـه در ایـن محـنت گـاه
خـاطری را سـبب تسکـین اسـت
این دسته گل خشکل تقدیم به همه ی دوستای عزیزی که تو تب و تاب شروع ترم جدید تولد ما مهری ها رو یادشون بود.ممنون.دوستون داریم. متولدین مهر نماد:میزان
ویژگیها و خصوصیات کلی متولدین مهر ماه: با تدبیر، با سیاست، مؤدب، با نزاکت و آداب دان
احساساتی، خیال پرداز، دلربا، جذاب و ملیح
بردبار، پر تحمل، آسان گیر، اجتماعی، خوش مشرب، خون گرم، معاشرتی، زودآشنا و پر شور، آرام
جنبه منفی شخصیت متولدین مهر ماه:دو دل و نامطمئن منظور همون محتاطه !
خوش باور و تأثیرپذیر خوب ببینید ما همیشه نیمه ی پر لیوان رو می بینیم
خودخواه و لوس وای وای چه حرفا هلش بده تو برفا
بسیاری از طالع بینان مدرن ماه مهر را مطلوبترین و مفیدترین ماه در منطقه البروجدر نظر میگیرند، چون این ماه، زمان برداشت است و اشخاص ثمرات سخت کوشیخود در فصل بهار را در این ماه به دست میآورند. در ماه مهر هوایی مطبوع و آرامشبخش را تنفس میکنیم و از آفتاب بیرمق و میوههای خوشمزه آن لذت میبریم.متولدین مهر ماه در میان منطقه البروج از دلپذیرترین، با فرهنگترین و مؤدبانهترینخصوصیات اخلاقی برخوردارند و اکثرا خوش قیافه و جذاب هستند.شرمندمون فرمودن !!! آنها خوشسلیقه و شیک هستند، طبیعتا افرادی مهربان، دلرحم، ملایم، عاشق زیبایی وهماهنگی محسوب میشوند واز هر چیزی که سرگرمشان کند، استقبال میکنند.
دنیایشان ساکت است و سکوت را با همه ژرفای وجودشان احساس می کنند. وقتی به چشمان معصومشان می نگری دراعماق نگاهشان ابهامی مرموز نهفته است. هنرشان شنیدن «با چشم» است! همه وجودشان قلبشان و همه قلبشان ، نگاهشان است و نگاهشان سرشار از کلام وسخن. نگاهشان کتابی پرمحتوی است که باید آن را با صبر و حوصله خواند.
از ناشنوایان می گویم، از آنانی که هیاهو را در دنیای سکوت تجربه می کنند. از آنان که با زبان بی زبانی سخن می گویند و با درهم شکستن سکوت غمبارشان، امید را معنا می بخشند و شور و نشاط را تجلی می دهند «هیچ صدایی در دنیا خوش آهنگ تر از صدای کودک ناشنوایی که سخن می گوید، نیست».آنان با چشم می شنوند و با حرکات لبها و اشارات دست سخن می گویند و ازاین طریق به دنیای تیره خویش رنگ و جلوه یی تازه می بخشند.
اختصاص هفته اول مهرماه به عنوان هفته ناشنوایان فرصتی است که جامعه ضمن شناخت کافی ، جهت رفع مشکلات و مسائل این عزیزان ، گامهای اساسی و ارزنده یی بردارد.
۸مهر ماه روز جهانی ناشنوایان را گرامی میداریم.
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....
شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود
شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.
شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده
شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...
شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه
شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن
شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم
شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه
شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل
شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!
شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما
شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم
شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی
شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد
شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه... بالهاشوزود میبنده... روی گلها میشینه... شعر میخونه، میخنده
شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد
شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم
شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
برای روز میلاد تن خود
من آشفته رو تنها نزاری
برای دیدن باغ نگاهت
میون پیکر شبها نزاری
همه تنهاییا با من رفیقن
منو در حسرت عشقت نزاری
برای روز میلاد تن خود
من و دور از دل و دیدت نزاری
دلم دلتنگ و مهر تو می خواد
دلم رو در پی غم ها نزاری
میام تنها توی قلبت می شینم
منو قلبت رو جایی جا نزاریعزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نزاری
عزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نذاری از طرف دوستان عزیزتر از جان!