دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

تاریخچه دختران

سال 1230

(مرد):دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....
زن:آقا حالح یه غلطی کرد شما ببخشید!نا محرم که خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخش 

 

نوشته شده توسط زهره

زن باهوش

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!
خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.
آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.
قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.
خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.
خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.
آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.
خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!
نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین.
قابل توجه خواننده های خانم؛ اینجا پایان این داستان بود. لطفاً صفحه را ببندید و برید حالشو ببرید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مرد دچار حمله قلبی ۱۰ برابر خفیف تر از همسرش شد

 
نوشته شده توسط زهره

انسان ودارایش

نامی‌ نداشت. نامش‌ تنها انسان‌ بود؛ و تنها دارایی‌اش‌ تنهایی.گفت: تنهایی‌ام‌ را به‌ بهای‌ عشق‌ می‌فروشم. کیست‌ که‌ از من‌ قدری‌ تنهایی‌ بخرد؟ هیچ‌کس‌ پاسخ‌ نداد.گفت: تنهایی‌ام‌ پر از رمز و راز است، رمزهایی‌ از بهشت، رازهایی‌ از خدا. با من‌ گفت‌و گو کنید تا از حیرت‌ برایتان‌ بگویم.

هیچ‌کس‌ با او گفت‌وگو نکرد.
و او میان‌ این‌ همه‌ تن، تنها فانوس‌ کوچکش‌ را برداشت‌ و به‌ غارش‌ رفت. غاری‌ در حوالی‌ دل. می‌دانست‌ آنجا همیشه‌ کسی‌ هست. کسی‌ که‌ تنهایی‌ می‌خرد و عشق‌ می‌بخشد.
او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما فراموشش‌ کردیم‌ و نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ مدت‌ آنجا بود.
سیصد سال‌ و نُه‌ سال‌ بر آن‌ افزون؟ یا نه، کمی‌ بیش‌ و کمی‌ کم. او به‌ غارش‌ رفت‌ و ما نمی‌دانیم‌ که‌ چه‌ کرد و چه‌ گفت‌ و چه‌ شنید؛ و نمی‌دانیم‌ آیا در غار خوابیده‌ بود یا نه؟
اما از غار که‌ بیرون‌ آمد بیدار بود، آن‌قدر بیدار که‌ خواب‌آلودگی‌ ما برملا شد. چشم‌هایش‌ دو خورشید بود، تابناک‌ و روشن؛ که‌ ظلمت‌ ما را می‌درید.
از غار که‌ بیرون‌ آمد هنوز همان‌ بود با تنی‌ نحیف‌ و رنجور. اما نمی‌دانم‌ سنگینی‌اش‌ را از کجا آورده‌ بود، که‌ گمان‌ می‌کردیم‌ زمین‌ تاب‌ وقارش‌ را نمی‌آورد و زیر پاهای‌ رنجورش‌ درهم‌ خواهد شکست.
از غار که‌ بیرون‌ آمد، باشکوه‌ بود. شگفت‌ و دشوار و دوست‌ داشتنی. اما دیگر سخن‌ نگفت. انگار لبانش‌ را دوخته‌ بودند، انگار دریا دریا سکوت‌ نوشیده‌ بود.
و این‌ بار ما بودیم‌ که‌ به‌ دنبالش‌ می‌دویدیم‌ برای‌ جرعه‌ای‌ نور، برای‌ قطره‌ای‌ حیرت. و او بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بگوید، می‌بخشید؛ بی‌آن‌ که‌ چیزی‌ بخواهد.
او نامی‌ نداشت، نامش‌ تنها انسان‌ بود و تنها دارایی‌اش، تنهایی.

برای ورود به سایت کلیک کنید

شعر در مورد کسی که دنیا به خاطر او ساخته شد

 

 

 

 


اِقرَأ باِسم رَبِّک اَلُّذِی خَلََقَ

حضرت محمد (ص)

محمد بود و نوری از زمین تا بینهایت ها             محمد بود و در دل زین معماها حکایت ها 

دوباره موج آهنگش طنین افکند زیر گنبد گیتی 

من امشب سخت حیرانم          چه می بینم؟ نمی دانم . 

عجب نوریست این نور شگفت امشب

کجا خورشید و ماه آسمانی این ضیا دارد ؟          نگه چون میکنم دنباله تا عرش خدا دارد

کریما! سخت حیرانم

چه می بینم؟ نمی دانم 

محمد در سخن با خویش بود آنگاه چون تندر 

نوائی آسمانی در دل غار حرا پیچید            صدائی در زمین از سوی عرش کبریا پیچید 

در آندم، حق تعالی، گوش بر بانگ خدا میداد        

محمد، مات و حیران، گوش بر بانگ خدا می داد: 

بخوان هان ای محمد! گفت: من خواندن نمی دانم 

ندا آمد: بخوان با من ای امی مکه ! 

بناگه چشمه نوری بجان پاک او تابید 

دوباره این ندا آمد: 

بخوان ای بارگاه کبریا را بهترین بنده           بخوان بر نام قدس پر شکوه آفریننده 

خداوندی که انسان را ز خون بسته می سازد 

بخوان بر نام پاک خالق اکرم 

بنام آنکه دانش را به نیروی قلم آموخت  

بنام آن خداوندی که از رحمت ـ 

بجان مردم نادان چراغ معرفت افروخت . 

محمد از شکوه وحی می لرزید 

در آن ساعت محمد بود و شهر مکه و وحی خداوندی 

پس از آن شب جهان داند که در گفتار پیغمبر  

سخن از عشق حق بود و حدیث آرزومندی 

محمد از دل « ام القری » این نغمه را سر داد  

که: ای انسان! خدا یکتاست         بجز یکتا پرستی هیچ راه رستگاری نیست 

بدیگر راهها گر پا گذاری غیر خواری نیست 

در این آیین جاویدان

لب خود را فرو بند از سپیدی وز سیاهی ها 

تو را تا کی سخن از قصه رنگ است       در این آئین سخن از رنگها ننگست 

به کیش راستین ما

گرامی تر بود آنکس که در وی گوهر تقواست 

گر از شرق است، ور از غرب است         گر از روم است، ور از زنگست

چه گویم از شکوهت؟ ای محمد ای مهین فرزانه عالم !

مرا پای سخن لنگست        ز تو فرزانه تر در پهندشت آفرینش کیست ؟

ستایش را توانم نیست میدان سخن تنگست 

ولی با جاودانه نام تو هر روز و هر شب در دل گیتی 

بهین گلبانگ جاویدست          سخن از تو ببام هفت اورنگست 

ابر مردا! زوالی نیست گلبانگ حقیقت را 

بیاد تو ز مهد خاک، تا نه گنبد افلاک 

همیشه، هر زمان، هر شب 

نوازشگر، نسیم بانگ توحید است 

طنین افکن گرم اهنگ است 

 

گفتار درمانی در افراد بدون حنجره (گفتار مروی)

صدا درمانی برای بیماران مبتلا به سرطان حنجره:

افراد بدون حنجره، با مشکلات متعددی مواجه می شوند که از جمله مشکلات مربوط به هواگیری، مشکلات مربوط به هضم غذا، کاهش بو و مزه و مشکلات مربوط به تطابق اجتماعی و عدم توانایی در ارتباط کلامی رساندن مجدد آن ها به گفتار و رفع مشکلات مربوطه، توسط آسیب شناس گفتار و زبان انجام می شود. تطابق بیمار با وضعیت جدید، کاهش یا رفع مشکلات حاصله و رساندن مجدد او به گفتار و ارتباط کلامی، به عهدۀ آسیب شناسی گفتار و زبان است.

الف ) درمان صوت برای بیمارانی که حنجره تغییر یافته دارند:

در اکثر موارد، آسیب شناسی گفتار و زبان به سنجش  و ارزیابی صدای بیمار می پردازد که شامل تاریخچه گیری، ارزیابی اندام ها، اندازه گیری پارامترهای تنفسی، سنجش فرکانس و شدت صوت و تعیین کیفیت صدا می باشد.

سپس با بیمار به جستجوی یافتن خوشایندترین صدایی که بیماری می تواند تولید کند، می پردازد.

آسیب شناسی گفتار و زبان در این راه از یکسری روش های تسهیل کنند استفاده می کند تا صدای بیمار را به مطلوب ترین حد ممکن برساند.

مانند روش پسنورد تغییر بلندی صدا، آموزش شنیداری، پوش صوتی، جایگذاری صدا، روش پوشینگ، آموزش تنفسی.

ب) صدا درمانی بیماری که برش و برداشت کامل حنجره را پشت سر گذاشته است:

روش های درمان صدا در افراد بدون حنجره شامل گفتار مروی، استفاده  از حنجره مصنوعی و اقدامات جراحی است. بهتر است قبل از عمل جراحی، بیمار با آسیب شناسی گفتار و زبان ملاقاتی داشته باشد تا در مورد مشکلات بعد از عمل و مراقبت های پزشکی و انواع صدا درمانی، صحبت کند و بررسی کند که بیمار قبل از جراحی چگونه صحبت می کند (مهارت تولیدی و قابلیت فهم گفتار) و سرعت گفتار، لهجه با تکیه، اختلالات صوت، خطاهای تولیدی، تماس چشمی را به دست آورد.

الف استفاده از حنجره مصنوعی:

دو نوع حنجر مصنوعی وجود دارد: حنجر مصنوعی و تنفسی و حنجره مصنوعی الکترونیک.

آسیب شناسی گفتار و زبان همراه با بیماری به جستجوی بهترین  محل تماس می پردازد و در حالی که بیمار کلمات تک هجایی را تکرار می کند ، همزمان باتغییر دادن محل تماس، سعی می کند بهترین موقعیت را پیدا کند.

آسیب شناسی گفتار و زبان از طریق مراحل زیر، بیمار را با حنجره مصنوعی آشنا می سازد.

آموزش به بیمار تا به جای استفاده از جریان هوای تنفسی از فشار هوای داخل دهانی استفاده کند و سپس به بیمار پچ پچ داخل دهانی (intra oral whisper) را آموزش دهد و بعد از آن، همخوان های انفاری /b/ - /p/ را آموزش می دهد و در مراحل بعد سایر همخوان ها را آموزش می دهد و بیمار را با حنجره مصنوعی و طرز کار آن آشنا می سازد. در مرحله بعد روی بیان کلمات و عبارات تمرین می کند.

معمولآً هر چه بیمار با حنجره مصنوعی ، بیشتر صحبت کند، گفتارش بهتر می شود.

ب- آموزش گفتار مروی

مشکلات موجود در آموزش گفتار مروی شامل موارد زیر می باشد:

1)     سر و صدای مزاحم و ضروری دهانه نای

2)     بلع بیش از حد هوا

3)     سر و صدای مزحم و حواس پرت کن (مثل صدای غلغل مانند مری)

4)     شکلک های صورتی

در گفتار مروی، هوای موجود در حلق دهانی فشرده و متراکم تر می شود. این هوای متراکم، وارد فضای مری که چگالی آن کم تر است، می شود. سپس نیروهای خارجی، آن را تحت فشار قرار داده و سبب خروج هوا از دهانه مری می شوند و سبب ارتعاش دهانۀ آن می شوند. این ارتعاش موجب می شود  بیمار آروغ زدن یا تولید صدا را تجربه کند. برای آموزش ابتدا از همخوان های انفجاری واک مانند /k/-/t/-/p/ استفاده می شود. پس آن ها را در ترکیب با واکه به کار می بریم، بعد کلمات تک هجایی و واج های دیگر را تمرین می کنیم تا جایی که در هر بازدم یک هجا را بیان کند. سپس روی آهنگ، بلندی و روانی آن تمرین می شود. بهترین صدا، صدایی است که با کمترین تلاش تولید می شود. 

 

نوشته شده توسط زهره

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

 

 

 

 

 

     عکس هایی از حرم امام رضا 

کاری از فایزه

زندگی اجباری نیست ....

شاید آن روز که سهراب نوشت زندگی اجباری است

                                                   دلش از غصه حزین بود و غمین

حال من می گو یم

             زندگی یک در و دروازه و دیوار که نیست

 که نشد بال زدو پرواز کرد

                                                 زندگی اجبار نیست

         زندگی بال و پری دارد و مهربان تر از مهتاب است

                             تو عبور خواهی کرد

  از همان پنجره ها

                                                        با همان بال و پر پروانه

        به همان زیبایی

                                 به همان آسانی

                                                              زندگی صندوقچه ی اصرار پرستو ها نیست

         زندگی آسان است

                                    بی نهایت باید شد تا آن را یا فت

            زندگی ساده تر از امواج است

                           پس بیا تا بپریم

                                                  وتا شبنم آرامش صبح

                                                               تا صدای پر مرغان اقاقی بال و پر باز کنیم

             تا توانیم که ازاول آغاز کنیم و تا نهایت برویم 

 

نوشته شده توسط زهره

وقت اضافی برای خدا

وقت اضافی برای خدا

چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می‌گذره!


چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می‌ریم کم به چشم میاد!


چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می‌گذره!


چقدر خنده داره
که وقتی می‌خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می‌کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می‌خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!


چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می‌کشه لذت می‌بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی‌گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی‌تر از حدش می‌شه شکایت می‌کنیم و آزرده خاطر می‌شیم!


چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان
دنیا آسونه!


چقدر خنده داره
که سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف
نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!


چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی‌کنیم اما
بقیه برنامه‌ها رو سعی می‌کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!


چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می‌کنیم!


چقدر خنده داره
که همه مردم می‌خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به
بهشت برن!


چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می‌کنیم به سرعت آتشی که
در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می‌گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می‌شنویم دو برابر
در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می‌کنیم!


خنده داره؟
اینطور نیست؟
دارید می‌خندید؟
دارید فکر می‌کنید؟

این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
آیا این خنده دار نیست که وقتی می‌خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی‌ها را از لیست خود پاک می‌کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره  

 

        نوشته شده توسط نسیم

تست پیش دبستانی !!! اگه میتونی حلش کن!

فقط یک سؤاله، پس وقت بذار و درباره اش فکر کن !!

از بچه های پیش دبستانی این سؤال پرسیده شد :

«اتوبوس توی این شکل به کدوم طرف میره؟»


                


.
.
.
با دقت به شکل نگاه کن.

می تونی جواب بدی؟

(جواب های ممکن چپ یا راست هست)
..
..
..
....
..
..
..
هنوز نمی دونی؟




باشه، من بهت میگم.


بچه های پیش دبستانی همگی جواب دادند : «چپ»



وقتی ازشون پرسیدن : «چرا فکر می کنید اتوبوس داره به طرف چپ میره؟»


اونا جواب دادن :

«چون تو نمی تونی در رو ببینی.»


الآن چه احساسی داری؟؟؟

می دونم، منم همینطور.



                                           

شیر یا خط

شیر یا خط؟
دست بردار
وقتی که روزگار؛ روی تمام آرزوهایت خط قرمز کشیده است
دیگر چه فرقی می کند این سکه از کدام رو بنشیند؟
اصلا هر دو روی سکه برای تو....
همین پیشانی ترک خورده ... برای من کافیست...