دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

نان(دکترشریعتی)

مارکسیسم می گوید: 
 رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: 
 رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن.

اسلام حقیقی می گوید: 
 نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید:  
تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن
 

دکترعلی شریعتی1345

آشنای با برخی از نام های کردی

  1. ئه‌ویندار (عاشق)
  2. فه‌رهاد (فرهاد)
  3. فریا (نجات، «همریشه با واژه فریاد)
  4. گوران (نام شاخه‌ای از کردان)
  5. گووه‌ند (نوعی رقص کردی)
  6. هاوری (همراه)
  7. هاوراز (همراز)
  8. هه‌لمه‌ت (هجوم ناگهانی، دگرگون‌شده‌ واژه عربی حَملة)
  9. هه‌ژار (ندار و فقیر)
  10. هیمن (متین)
  11. هه‌لکه‌وت (فراز-رونده، چیره)
  12. هه‌لگورد
  13. هه‌لو (آله، عقاب)
  14. هه‌ردی
  15. هه‌ورام (اورامانی، شاخه‌ای از کردان)
  16. هه‌وراز (فراز و نشیب)
  17. هیژا (گرامی، محترم)
  18. هیرش(یورش: اصل این واژه مغولی است)
  19. هیوا (امید)
  20. هوزان (آوازه‌خوان)
  21. هومه‌ر
  22. هیدی (آرام)
  23. هه‌ندرین (نام کوهستانی در کردستان)
  24. هوگر (علاقه‌مند)
  25. ژاوه‌رو(  ژاورود)
  26. ژوان (گفتگوی عاشقانه)‌                                                                         

     

  27. ژیر (هوشمند، («همریشه با واژه زیرک»)
  28. ژیله‌مو (اخگر)
  29. ژیوار (تمدن)
  30. ژیهات (کاردان، ماهر)
  31. کاردو
  32. کاروان
  33. کاروخ (نام کوهستانی در کردستان)
  34. کازیوه‌ (پگاه)
  35. کارزان (کاردان)
  36. کاژاو
  37. کوماس
  38. لاس (گونه‌ای درخت سخت‌چوب، از شخصیت‌های داستان لاس و خزال)
  39. لاوچاک (جوان خوش‌سیما و درستکار)
  40. لیزان (وارد و کاردان)
  41. ماردین
  42. مانشت(کوهی زیبا در ایلام)
  43. مه‌ردوخ ( نام خدای سومری و بابلی)
  44. مه‌ریوان (مریوان)
  45. میلان
  46. میران
  47. ناری
  48. ناسیکو
  49. نسکو
  50. نه‌به‌ز (تسلیم‌ناپذیر، نستوه)
  51. نه‌سره‌و
  52. نه‌هروز(نوروز)
  53. نه‌وشیروان (انوشیروان)
  54. نه‌که‌روز (نام کوهی در جنوب غربی سقز)
  55. نچیروان (نخچیربان، شکاربان)
  56. په‌ژار (افسرده‌دل)
  57. په‌شیو (هراسان و افسرده‌دل «همریشه با پژمان)
  58. پشتیوان (پشتیبان)
  59. پشکو (شکوفه)‌
  60. پیشه‌نگ
  61. راژان
  62. رامان (در شگفت بودن، تحیر)
  63. رامیار (چوپان)
  64. ریبوار (رهگذر)
  65. ریوان (رهگذر)
  66. ریباز (راه و شیوه)
  67. ریناس (رهشناس)
  68. ربین -- ر کسره دار (رهشناس ، دورنگر، راهبین ، دوراندیش ، آینده نگر)
  69. ریبین (دورنگر، راهبین)
  70. ریکه‌وت
  71. ریزان (وارد، ماهر)
  72. رزگار (رستگار، آزاد)
  73. روژان
  74. سارو
  75. ساکار (پاک و ساده)
  76. ساکو
  77. سامال
  78. سه یوان( کوهی در ایلام)
  79. سامره‌ند
  80. سه‌ردار(سردار)
  81. سه‌نگاو
  82. سه‌رکه‌وت (پیروز)
  83. سه‌رکو
  84. سمکو (کوتاه و دگرگون‌شده واژه‌ سامی اسماعیل)
  85. سیامه ند
  86. سیروان(نام رودی در کردستان)
  87. سوران
  88. شاهو (نام کوه)
  89. شیروان
  90. شه‌مال (توفان)
  91. شه‌مزین
  92. شیرکو (احتمالاً شیر کوهستان)
  93. شورشانقلاب)
  94. شوان (شبان، چوپان)
  95. تیریژ (پرتو، فروغ)
  96. وریا (هوشیار-لازم به ذکر است این نام به دلیل حضور وریا برادرزاده پرفسور خردمند در شیراز یکی از محبوب ترین نام های کردی در ایران است).
  97. خوناس
  98. زاگروس(زاگرس)
  99. زال (حکمران، چیره)
  100. زانا (دانا)
  101. زانیار (دانشور)
  102. زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
  103. زیلان
  104. زوران (تلاش، کشتی)
  105. زوراب
  106. زریان (نام یک نوع باد)
  107. زیبار
  108. زه‌رده‌شت

سردشت(نام شهری در کردستان ایران)

فهرست نامهای دختران

  1. ئاونگ (شبنم)
  2. باژیلان
  3. به‌یان (بامداد)
  4. به‌فرین (برفی)
  5. به‌ناز (نازدار)
  6. بیریوان
  7. بیخال (نام کوهستانی در کردستان)
  8. پرشنگ (اشعه خورشید-پرتو)
  9. جوان (زیبا)
  10. چاوجوان (زیباچشم)
  11. چاوره‌ش (سیه‌چشم)
  12. چنور (نام گلی خوشبو)
  13. چرو (غنچه)‌
  14. چیمه‌ن (سبزه‌ و طبیعت)
  15. چوپی (نوعی رقص کردی)
  16. دیلان(نوعی رقص کردی)
  17. دلنیا (دلگرم و مطمئن)
  18. دلووان (مهربان)
  19. دیانا (نام شهری در کردستان عراق)
  20. دیمه‌ن (چشم‌انداز)
  21. ئه‌سرین (اشک)
  22. ئه‌ستێ
  23. ئه‌ستیره‌ (ستاره)
  24. ئه سمه ر( گندمگون)
  25. ئه‌وین (مهر، عشق)
  26. فرمیسک (اشک)
  27. فینک (خنک و دلچسب)
  28. گلاره(چشم)
  29. گه‌لاویژ (ستاره شباهنگ)
  30. گولاله‌ (لاله)‌
  31. گزنگ (پرتو خورشید)
  32. ژینو
  33. ژیار
  34. کالێ (دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
  35. کانی (چشمه)
  36. که‌ژال (آهو، گونه‌ای از واژه خه‌زال=غزال)
  37. کویستان  (کوهستان)
  38. کوردستان (کردستان)
  39. میدیا (سرزمین ماد)
  40. مزگین (مژده)
  41. مه‌هاباد (مهاباد)
  42. نازار(دوست داشتنی)
  43. نالین
  44. ناسکی
  45. ناسکول
  46. نساره
  47. نه‌شمیل (خرامان)
  48. نه شمین
  49. نه‌رمین (دلپذیر، مهربان)
  50. نه‌خشین (آراسته‌، دارای نقش و نگار)
  51. نیاز( (دعا)
  52. نیان (لطیف، دلپذیر)
  53. نیشتمان (میهن)
  54. په‌ریخان
  55. رازان
  56. روژ (خورشید)
  57. روژین (خوروَش)
  58. روناک (روشنا)
  59. ریژنه‌ (باران تند در هنگام آفتاب)
  60. سازان
  61. سه‌یران
  62. سه‌ما (رقص، سماع)
  63. سکالا
  64. سروشت (طبیعت)
  65. سروه‌ (نسیم)
  66. ستران
  67. سنور(مرز)
  68. سوزان
  69. سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
  70. سوما:روشنایی
  71. شیلان(نسترن)
  72. شلیر (۱. سوسن ۲. لاله)
  73. شوخان (شوخ و شنگ)
  74. شنو (اشنویه)
  75. شنه‌ (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
  76. شه‌پول (موج، آبخیز)
  77. شه‌مام
  78. تانیا
  79. ته‌لار
  80. ته‌نیا (تنها)
  81. تریفه‌ (نور مهتاب)
  82. تیروژ (پرتو خورشید)
  83. تارا (ستاره، اصل این واژه هندی است که به متون قدیمی فارسی و کردی راه یافته)
  84. ڤیان (عشق)
  85. خه‌زال (غزال)
  86. خه‌زیم
  87. خوزگه‌ (آرزو، حسرت)
  88. خوناو (باران آهسته و دلپذیر)
  89. زه‌ینو( زینب)
  90. زین (نام دختری در یکی از منظومه‌های عاشقانه‌ کردی، دگرگون‌شده زینب)
  91. هانا
  92. هاوین (تابستان)
  93. هه‌لاله‌ (لاله)
  94. هیرو (گل ختمی)
  95. زایه‌له‌
  96. شه رمین
  97. شه وبو
  98. وه نه وشه

جوان ترین استاد دانشگاه جهان


نمی دونم درمورد الیا صبور جوانترین استاد دانشگاه در جهان چیزی شنیدید یا نه ؟ من یه ایمیل دریافت کردم که ایشان رو یه ایرانی الاصل معرفی کرده ...خیلی کنجکاو شدم چون ایمیل می گفت :

نام آلیا صبور به عنوان جوانترین استاد دانشگاه های معتبر جهان در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. به گزارش پایگاه خبری  آلیا صبور شهروند امریکایی ایرانی‌الاصل است که که تمام وقت در دانشگاه نیویورک تدریس می‌کند و ....
خوب مثل هر ایرانی دیگه خوشحال شدم  چون این شخص ایرانی و ذوق مرگ شدم چون یه دختر ایرانی ... بعد از ذوق مرگی سوالات کارشناسی هوار شد روی سرم که چه جوری در ۸ ماهگی که هنوز بچه های دیگه نمی تونند حرف بزنند اون شروع کرده به خوندن ؟؟ اصلا کی خودش حرف زدن رو شروع کرده ؟؟؟ از چه سنی به امریکا رفته ؟ 


وقتی سرچ گوگل رو شروع کردم ...تا زدم الیا ...خودش پیشنهاد صبور را داد ...این یعنی که این شخص وجود داره ...اما توی وکیپدیا آلیا محل تولدش نیویورک نوشته شده و از او به عنوان یه دانشمند آمریکایی یاد می کنه. سایت بعدی ...گویا سایت آلیا  هست و می تونید از عکساش  گرفته تا رزومه کاری و تحصیلی و ... ببینید باز هم من اشاره ای به ایرانی بودنش پیدا نکردم ...محل تولد همون آمریکاس ...خوب به نظر میرسه احتمالا از مهاجران نسل دوم باشه ...
بعد که تا حدودی فهمیدم که این دختر نابغه کی هست ...سوالات بعدی این بود که آیا این نابغه که توی ۱۴ سالگی لیسانس گرفته و ۱۸ سالگی مدرک دکترا علوم ریاسی و مهندسی از دانشگاه درکسل فیلادلفیا گرفته، آیا مثل بسیاری از نابغه های دیگه که توی کتاب ها براشون تشخیص های زیادی گذاشته شده...به خصوص در حیطه روابط اجتمایی و هوش عاطفی، هیجانی یا همون اجتمایی .... مشکل نداشته؟آخه وقتی دانشگاه می رفته هم سن هاش از لحاظ تقویمی، به مدرسه می رفتند ...و هم کلاسی هاش توی دانشگاه تقریبا ۲ برار خودش سن داشتند ...
پس رفتم سراغ یوتیوب تا رفتارش رو ببینم ...اولین ویدئو  برنامه خبر ان بی سی هست ...که از او به عنوان جوان ترین دانشجوی آمریکایی یاد میکنه که در ۱۰ سالگی دانشگاه رو شروع کرده ...و می ق تصورش رو بکنید ..توی ۱۰ سالگی برید دانشگاه و .... الیا۱۴ ساله با مادرش جولی صبور که یه کم شبیه آمریکایی هاست و انگلیسی رو خیلی قشنگ و با لهجه آمریکایی صحبت می کنه...نمی دونم ...فکر کنم آمریکایی باشه... حضور دارند. اینجا مادرش یکی از سوالات من رو جواب میده که بله در ۸ ماهگی و تقریبا هم زمان آلیا حرف زدن و خواندن رو با هم شروع می کنه ؟؟؟؟؟ من که هنوز شوکه هستم ...و خانم مجری هم میگه که غیرقابل باور هست ...اما رفتار آلیا رفتار یه دختر تینیجر و شاد و خندان هست...ویدئو بعدی هات نیوز تی وی  هست که با  اشاره به تدریس ریاضی و فیزیک در دانشگاه  ازش می پرسه تدریس توی دانشگاه به هم سن و سال های خودت چه جوری ؟ آیا تا حالا شده که کسی بخواد فاصله بین استاد و شاگردی رو بشکنه؟...منظور آقایون هست ...و آلیا انقدر زیبا با حرکات چشم و ابرو و صورت ...لبخند و زبان بدن ...- facial expresion و  body language - به این سوالات پاسخ میده که مطمئن میشم ...هیچ تشخیصی مثل آسپرگر که بعضی برای نابغه های مثل انیشتن،  مندل، و داروین و ... نمی شه براش گذاشت ...این ویدئو که محشر چون مجری رد آی ...خیلی علاقه به سر به سر گذاشتن آدم ها داره ...و یه پا جوک واسه خودش ...و آلیا خوب از پسش بر میاد ...فامیلی آلیا رو درست تلفظ نمی کنه و ازش هم می پرسه که درست بوده ؟ واحتمالا برای مقایسه خودش با آلیا میگه که  آخه من عقب مانده ذهنی هستم ...الیا هم با یه خنده میگه که تقریبا درست گفتی ...وقتی آلیا میگه من ریاضی و فیزیک توی دانشگاه درس میدم ... ازش می پرسه که چه زمانی فهمیدی که خانم ها اصلا استعداد ریاضی ندارند ؟!!!!! آلیا با خنده می گه بسیاری از اونها می تونند ...بعد مجری دوباره میگه پس تو گفتی که خانم ها نمی تونند از پس ریاضیات اونجوری که باید بر بیایند ؟ آلیا دوباره می خنده و متوجه طنز و شوخی میشه ..وبا خنده میگه که تو یه آدم وحشتناک هستی ...خود مجری و مهمانان حاضر در استدیو کلی می خندند و براش دست می زنند و مجری قهقهه می زند ...می خندد و براش دست می زند و می گوید تو یه نابغه هستی و فقط یه دقیقه طول کشید تا این رو بفهمی ... یه جای دیگه ازش می پرسه تو یه نابغه هستی و تاحالا فکر کردی از هوشت در راه شیطان استفاده کنی ؟ آلیا می خنده و میگه ...فکر نمی کنم ....مجری دوباره با تاکید میگه ... آخه بسیاری از افرادی که خیلی باهوش هستند از قدرتشون برای کنترل دنیا می تونند استفاده کنند ...اینجاست که آلیا با طعنه در حالیکه با دو دستش سرش رو گرفته میگه ...من میتونم با ذهنم تو رو بکشم ...




پ. ن ۱ : حالا برام مهم نیست که آلیا کجایی ...اما هنوز خوشحالم که اون یه دختر که در سن ۱۹ سالگی در کتاب رکورد های گینس به عنوان نابغه و جوان ترین استاد دانشگاه ثبت کرده ...آلیا فقط توی ریاضی و دانش نابغه نیست ...و تخصص اش در نانو تکنولوژی و  اون استعداد موسیقی خوبی هم داره ...اما اگه این دختر توی ایران متولد می شد ...سرنوشتش چی می شد ؟ به این فکر میکنم ...در بهترین حالت ...حتما برنده المپیاد ریاضی بود ...لیسانسش رو از دانشگاه شریف می گرفت ...و حتما اون وقت پذیرش می گرفت و می رفت امریکا ...نمی دنم به بدترین حالت هاش هم فکر کردم ...به این که خیلی بستگی داشت که کجای ایران هم دنیا می امد و در چه خانواده ای بزرگ می شد !!!! اما در بهترین حالت هم  ...وقتی به فرم دانشجویان به اصطلاح نخبه ایرانی فکر میکنم ...می بینم احتمال این که می تونست امتیاز انتخاب شدن رو بیاره نبود اگه نمی تونست  از بند های  ب * س * ی ج و ... خانواده ... و .... نمره بیاره ...


پ. ن ۲ : ویدئو آخر رو حتما ببینید ...چون من کامل ننوشتم ..و خیلی پاسخ های این دختر قشنگ هست و هوشمندانه ... و سایت آلیا رو بخونید و رزومه اش 

زیاد به دل نگیرید

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این

بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!

 

 

وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش

 به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

 


 وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش

می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!

 

 
وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه... هزار ماشاا... چه تیپی

داره... میمیرن واسش دخترا

 


وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر  داره : چی بگم والا!!! حجب

و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش ... بزا دهنم بسته باشه...

 

 

وقتی یه پسر 10 تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره،

 خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش... ولش نمی کنن که...

 


وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره :

لامذهب عجب دست فرمونی داره...

 


وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه.... بابا برو آشپزخونه

 قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا

 


وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا

موفقیت تو خونواده ما ارثیه

 


وقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه 75/19: بله دیگه خانم ! یا پی قر و

فرشه یا با این دوست موستاش در حال فک زدن و ولگردیه

 


وقتی تو یه جمع ، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه:

 هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!

 


شرایط بالا برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبک!!! خانم باش

 


نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط 20

میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این افریته شد!!


باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه 40

متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه

ای وای بر اسیری........

ای وای بر اسیری

              کز یاد رفته باشد  

                                      در دام مانده باشد

                                                    صیاد رفته باشد 

        

    آه از دمی که تنها

                   با داغ او چو لاله                                         

                               درخون نشسته باشم

                                                            چون باد رفته باشد  

 

            امشب صدای تیشه

                     از بیستون نیامد   

                                        شاید به خواب شیرین

                                                                    فرهاد رفته باشد 

 

        خونش به تیغ حسرت

                             یارب حلال بادا           

                                        صیدی که از کمندت

                                                                 آزاد رفته باشد

    از آه دردناکی

                 سازم خبر دلت را                

                       وقتی که کوه صبرم

                                      بر باد رفته باشد

                            

       رحم است بر اسیری

                         کز گرد دام زلفت          

                                           با صد امیدواری

                                                                  ناشاد رفته باشد

   شادم که از رقیبان

                   دامنکشان گذشتی  

                                          گو مشت خاک ما هم

                                                                   بر باد رفته باشد

 

   پرشور از حزین است

                امروز کوه و صحرا    

                                مجنون گذشته باشد

                                                        فرهاد رفته باشد

  

شعرازدکترعلی شریعتی

خدایا کفر نمی گویم   ، پریشانم

چه می خواهی تو از جانم؟

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا  تو مسئولی

خداوندا  تو میدانی

که انسان بودن و ماندن دراین دنیا چه دشوار است

!چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است  

رمضان در ادب و شعر فارسی

در غیاث اللغات” در توصیف ماه مبارک رمضان آمده است: ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال. و رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می سوزد و شاید که به وقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا ماخوذ است از “رمض” که به معنی سوختن است چون ماه صیام گناهان را می سوزد معنی رمض سوخته شدن پا از گرمی زمین چون ماه صیام موجب سوختگی و تکلیف نفس است.
    ماه رمضان المبارک که به “شهر الله” نیز معروف است - از این نظر که تنها ماهی است که نام آن در قرآن کریم ذکر شده است - از فضیلتی بس والا برخوردار است:
    شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (قرآن کریم - سوره بقره - آیه 182)
    نزول قرآن مجید در این ماه و شب لیله القدر و ماه روزه داری و سلوک روحی مسلمانان و ... از دیگر ویژگیهای ارزنده این ماه مبارک است.
    درباره ماه مبارک رمضان احادیث و روایات بسیاری به ما رسیده است و کتابهای فراوانی نیز در فضایل این ماه به رشته تحریر درآمده است. لیکن در این مجال از زاویه ای دیگر به این ماه مبارک خواهیم نگریست که جهانی دیگر است و از حلاوتی دیگر برخوردار و آن همانا انعکاس این ماه شریف در آینه زلال ادبیات پارسی است که تجلی گاه عالیترین جلوه های فرهنگ و معارف اسلامی است.
    نخستین نکته در این باب اینکه به تحقیق در ادبیات هیچیک از ملل جهانی ماهی تا به این اندازه در قلمرو ادبیات وارد نشده و مورد ارادت و ستایش سخن سرایان و ادبا قرار نگرفته است.
    در ادبیات فارسی همواره ماه رمضان و ماه محرم الحرام مورد توجه سخنوران چیره دست، خصوصا شاعران شیعی مذهب قرار داشته است. اگر ماه محرم به خاطر حماسه بزرگ عاشورای حسینی نظر شاعران متعهد و ستم ستیز را که عاشقانه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عشق می ورزند برانگیخته، ماه رمضان با آمیزه ای بسیار متنوع، همواره نظر سخنسرایان را به خویش جلب نموده است.
    از آنجا که در گستره ادب پارسی از ماه مبارک رمضان سخن بسیار گفته شده است، پس به اجمال از هر شاعری به بیتی در مضمونی اکتفا خواهیم کرد. پس در نخستین گام به استقبال “رمضان” خواهیم شتافت و اینکه این ماه در ذهن شاعران خیالپرداز و مومن چگونه نقش بسته است:
    شاه نعمت الله ولی:
    رمضان آمد و روان بگذشت
    بود ماهی به یک زمان بگذشت
    شب قدری به عارفان بنمود
    این معانی از آن بیان بگذشت ...
    حکیم خاقانی شروانی:
    جاهش ز دهر چون مه عید از صف نجوم
    ذاتش ز خلق چون شب قدر از مه صیام
    سوزنی سمرقندی:
    گر در مه صیام شود خوانده این مدیح
    بر تو بخیر باد مدیح و مه صیام
    نزاری قهستانی:
    خجسته باد و مبارک قدوم ماه صیام
    بر اولیا و احبای شهریار انام
    عباس خوش عمل:
    آمد از راه، با سرافرازی
    ماه تزکیه، ماه خودسازی
    رمضانا تو بهترین ماهی
    چون که ماه ضیافت اللهی
    خوش عمل هرکه بود در رمضان
    ترک منکر نمود در رمضان
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
    نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
    شاطر عباس صبوحی:
    روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
    آری افطار رطب در رمضان مستحب است
    روزه
    روزه در قرآن کریم “صوم” نامیده می شود. این لغت در معنی به مفهوم امساک و خودداری از هر فعلی است و در اصطلاح فقهی به مجموع امساکهای خاصی اطلاق می گردد که در زمان معینی واقع شود.
    روزه ماه مبارک رمضان بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. در خصوص مزایای روزه از لحاظ پزشکی، روانپزشکی و ... سخن بسیار گفته شده است و فواید بی شماری در این مورد ذکر نموده اند، لیک این مفهوم در ادب پارسی مضامین بسیار نغز و دلنشینی را آفریده است که به گلچینی از این گلستان بسنده می کنیم:
    حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی:
    همان بر دل هرکسی بوده دوست
    نماز شب و روزه آیین اوست
    حکیم ناصر خسرو قبادیانی:
    چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است
    بیهوده همه روز تو را بودن ناهار
    خاقانی شروانی:
    چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
    که مریم عور بود و روح تنها
    سعدی شیرازی:
    که سلطان از این روزه آیا چه خواست
    که افطار او عید طفلان ماست!
    خواجه حافظ شیرازی:
    ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
    که خاک میکده عشق را زیارت کرد
    فرخی سیستانی:
    به فال نیک تو را ماه روزه روی نمود
    تو دور باش و چنین روزه صد هزار گذار
    مسعود سعد سلمان:
    نزد خداوند عرش بادا مقبول
    طاعت خیر تو و صیام و قیامت
    مولانا جلال الدین محمد مولوی:
    نی تو را هر شب مناجات و قیام
    نی تو را در روزه پرهیز و صیام
    حکیم اوحدی مراغه ای:
    روزه دار و به دیگران بخوران
    نه مخور روز و شب شکم بدران
    امیرخسرو دهلوی:
    نی کار مرد روزه همت شکستن است
    گر خضر آبش آرد عیش جوان کند
    لیله القدر (شب قدر:)
    در “ترجمان القرآن جرجانی” شب قدر، شب اندازه کردن کارها ذکر شده است. صاحب “کشاف اصطلاحات الفنون” گوید: شب قدر، شبی است با عزت و شرف که هرکه در آن طاعت کند عزیز و مشرف گردد. در “التفهیم بیرونی” آمده است: “و اندر ماه رمضان لیله القدر است، آنک جلالت او را به دهه پسین جویند و نیز گفتند به طاقهای این دهه.”
    لیله القدر شبی مهم و سرنوشت ساز است. شب نزول رحمت و برکات الهی و تعیین سرنوشت ابدی انسانهاست و در خصوص اهمیت این شب گفتنی است که از صدر اسلام و از عهد رسول اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) رسم بر آن بوده است که شبهای قدر را “احیا” بگیرند و تا سپیده دم به آداب مخصوص آن از دعا و نماز و استغفار بپردازند.
    در فضیلت شب قدر آمده است شبی بهتر از هزار ماه “لیله القدر خیر من الف شهر” و به احتمال قوی این شب ارجمند یکی از شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.
    در آیه نخست سوره مبارکه “قدر” نیز تصریح شده است به آنکه قرآن کریم در شب قدر نازل شده است: “اناانزلناء فی لیله القدر” در “تفسیر ابوالفتوح رازی” پیرامون شب قدر آمده است: “شب تقدیر است و فصل احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از آجال و ارزاق و اقسام همه در این شب کنند و گفتند قوله “فی لیله القدر مبارکه” هم این شب است و ...” (ص 327)
    سخن در باب لیله القدر (شب قدر) بسیار است و در کتب تفاسیر درباره کیفیت و نزول رحمت و برکت در این شب استثنایی احادیث و روایات بسیار قابل تاملی ذکر شده است. و اما در نگاه شاعران سخن سنج مسلمان که میراث داران و پاسداران حریم فرهنگ و معارف عالیه اسلامی هستند، حکایت شب قدر حکایتی بس شگفت و تفکر برانگیز است.
    حکایتی که با زبان عرفان و تعابیر رمزگونه، مخاطب را به این شب بزرگ و اسرارآمیز رهنمون می شود. این اشعار که براساس آیات، احادیث و روایات سروده شده است همچون بارقه های آسمانی بر دل و جان شیفتگان می تابد و ظلمت درون را به انوار الهی روشن می سازد:
    حکیم رودکی سمرقندی؛
    شب عاشقی لیله القدر است
    چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب
    منوچهری دامغانی:
    با رنگ و نگار جنت العدنی
    با نور و ضیاء لیله القدری
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    تو را قدر اگر کس نداند چه غم
    شب قدر را می ندانند هم
    خواجه حافظ شیرازی:
    شب قدر است و طی شد نامه هجر
    سلام فیه حتی مطلع الفجر
    عرفا درباره شب قدر گفته اند که این شب، شبی است که سالکان را به تجلی خاص مشرف گرداند تا بدان تجلی بشناسند قدر و مرتبه خود را به نسبت با محبوب و آنوقت ابتداء وصول سالک باشد یعنی جمع و مقام اهل کمال در معرفت:
    در شب قدر، قدر خود را بدان
    روز در معرفت سخن میران
    افطار (روزه گشودن:)
    افطار در لغت به معنای روزه گشودن است و زمان روزه گشودن هنگامی است که شرع مقرر نموده است.
    زمان و سفره افطار دارای معنویت خاصی است و از روحانیت و صفای مخصوص برخوردار است و به راستی گرد آمدن بر سر سفره افطار دارای حال و هوای دلپذیری است که حکایت از رحمت بی منتهای پروردگار رحمان دارد.
    یکی از سفارشهای مهم اسلام دستگیری از مستمندان و محرومان است و دیگر سفارش مهم این دین آسمانی “صله” و برقراری روابط صمیمانه با اقوام و نزدیکان است که بسیار مستحب شمرده شده است. بدین ترتیب “افطاری دادن” در ماه مبارک رمضان آیت دیگری بر رحمت بی پایان خداوند رحیم است که موجب نزدیکی دلها و استواری پیوندها می گردد. این سنت حسنه همچنین در ابعاد اجتماعی نمایانگر روح همنوایی با مستضعفان و مددکاری از محرومان می باشد.
    لحظه شیرین افطار کردن که همراه با آداب و ذکر و مناجات است و آدمی خرسند از مبارزه با دیو نفس، در کلام سخنوران ادب پارسی نیز از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار است. تا بدانجا که در برخی سرودهها از آن در قالب تغزل یاد شده است و شاعر در توصیف زیباترین لحظات زندگی از این مفهوم استفاده نموده است:
    کلیم کاشانی:
    خمار باده در چشمم سیه کرده است عالم را
    بیاساقی که وقت شام باید روزه وا کردن
    خاقانی شروانی:
    اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنگ
    جز که آب گرم پستی نگذرد از نای من
    ملا طغرا:
    غم روزه بر من بسی بار کرد
    چو ساغر به می باید افطار کرد
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    بگفت ای فلان ترک آزار کن
    یک امشب به نزد من افطار کن
    نیایش سحرگاهان:
    در معنای سحر آورده اند که وقت آخر شب و زمان پیش از صبح ، برخی شراح نوشته اند که سحر سپیدی است که بالای سیاهی باشد و یا سپیدی که بر سیاهی برآید.
    سحرگاهان ماه مبارک رمضان از آنجا که نقطه آغازی است برای شروع روزی همراه با ستیز با هواهای نفسانی و خودسازی، از اهمیت بسیار والایی برخوردار است. نشستن بر سر سفره سحری که همراه با آداب و تشریفات خاصی است بسیار دل انگیز و روح نواز است. خصوصا این لحظات برای کودکان و نوجوانان بسیار زیبا و خاطره انگیز است و رایحه دلپذیر رحمت بی انتهای ایزدمنان در چنین فضای ملکوتی غیر قابل انکار است. اذان صبح هنگام امساک است و سپس نماز و نیایش به درگاه معبود. در روایات آمده است که این لحظات بهترین اوقات برای مستجاب شدن دعاهای خیر است و درهای آسمان در این اوقات بر روی بندگان صالح و مومن باز می شود و باران رحمت الهی بر زمین نازل می گردد.
    در شعر سخنوران ادبیات فارسی همواره هنگامه پررمز و راز سحرگاهان از جلوه جذاب و دلنشینی بهره گرفته است. فرصتی که فاصله زمین از آسمان به حداقل ممکن می رسد و ملائک برای دیدار صالحان به زمین می شتابند:
    خواجه حافظ شیرازی:
    من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
    ز بام عرش می آید صفیرم
    خاقانی شروانی:
    هر سحرگاهش دعای صدق ران
    پس به سویش عرش فرسایی فرست
    خسروانی:
    دلخسته و مجروحم و پی خسته و گمراه
    گریان به سپیده دم و نالان به سحرگاه
    آغاجی:
    عهد و میثاق باز تازه کنیم
    از سحرگاه تا به وقت نماز
    سنایی غزنوی:
    آنچه یک پیر زن کند به سحر
    نکند صد هزار تیر و تبر
    سوزنی سمرقندی:
    به دعای سحرگهانه تو را
    برساند به من خداوندم
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    به فلک می رود آه سحر از سینه من
    تو همی برنکنی دیده ز خواب سحری
    سهیل محمودی:
    نسیم را به سفره ضیافت سحرگهان
    به روشنای پرشکوه شهر ما صدا بزن
    عید رمضان (فطر:)
    در معنی “فطر” در “اقرب الموارد” آمده است که عید روزه گشادن.
    جشنی که مسلمانان پس از روزه ماه مبارک رمضان در روز اول شوال گیرند.
    عید فطرنیز دارای آداب و مراسم ویژه ای است. در این روز مسلمانان با ظاهری آراسته و پاک در نماز عید فطر شرکت می جویند و خداوند را به خاطر نعمات این ماه مبارک سپاس می گویند. بازدید از اقوام و آشنایان و تبریک عید و پرداخت “فطریه” به مستحقان از دیگر نکات قابل ذکر در خصوص این رویداد عظیم اسلامی است که دارای ابعاد فردی و اجتماعی فراوان است. با این تعاریف غیرممکن خواهد بود که این عید فرخنده و این روز خجسته از نگاه شاعران نکته یاب مسلمان دور مانده باشد. در گنجینه ادب پارسی درباره این واقعه اشعار بسیار دل انگیزی سروده شده است که حکایت از منزلت این عید سعید دارد. عیدی که جشن پیروزی بر نفس سرکش است. از آنجا که “فطر” مقابل “صوم” است، عید فطر عید صیام نیز گفته شده است و تبریک و تهنیت این روز همچون دیگر اعیاد اسلامی مورد توجه قرار داشته است:
    فرخی سیستانی:
    عید قربان بر او مبارک باد
    هم بر آن سان که بود عید صیام
    خاقانی شروانی:
    گفتم کدام عید نه اضحی بود نه فطر
    بیرون از این دو عید چه عید است دیگرش
    رودکی سمرقندی:
    روزه به پایان رسید و آمد نو عید
    هر روز بر آسمانت باد امروا
    منوچهری دامغانی:
    بر آمدن عید و برون رفتن روزه
    ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزه
    لاادری:
    عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
    صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
    خواجه شمس الدین محمد حافظ:
    حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
    کایام گل و یاسمن و عید صیام است
    مسعود سعد سلمان:
    ای خداوند عید روزه گشای
    بر تو فرخنده شد چو فرهمای
    ایام شهادت مولای متقیان امام علی(ع)
    در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، مولای متقیان حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) هنگام نماز و در حالت سجده مورد اصابت شمشیر زهرآگین یکی از خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادی قرار می گیرد. امام بر اثر همین ضربت ناجوانمردانه در روز بیست و یکم ماه رمضان به شهادت می رسند. اما داغ این شهادت جانگداز هیچگاه با مرور زمان تسکین نیافت و شیعیان و شیفتگان آن پیشوای بر حق همه ساله در این ایام که مصادف با شبهای قدر است به عزاداری می پردازند. مراسم سوگواری برای شهادت جانسوز آن حضرت معمولا از شب نوزدهم ماه مبارک رمضان آغاز و تا بیست و دوم این ماه ادامه می یابد و در این ایام گویی آن واقعه شگفت، دوباره جانی تازه می گیرد. بی تردید این ایام از معنوی ترین روزهای ماه مبارک رمضان است که از یک سو احتمال شب قدر و از سوی دیگر عطر ملکوتی یاد امام العارفین(ع)، چنین فضای روحانی را پدید می آورد.
    در مجالسی که همه ساله به همین مناسبت برگزار می شود مداحان با قرائت اشعار مرثیه و نیز اشعاری که در خصوص کرامات و فضایل آن حضرت سروده شده است به محافل جلوه ای آسمانی می بخشند. موضوع این اشعار غالبا ترسیم واقعه ضربت خوردن آن حضرت و وقایعی است که تا هنگام شهادت و دیدار معبود، روی داده است. همچنین ساده زیستی و دستگیری ایشان از محرومان و مستضعفان، روزه داری و افطار ساده حضرت و کمک به ایتام و ... می باشد:
    استاد محمد حسین شهریار:
    شب ز اسرار علی آگاه است
    دل شب محرم سرالله است ...
    روزه داری که به مهر اسحار
    بشکند نان جوین افطار ...
    افشین علا:
    ماه ماه روزه است
    روز، روز ضربت است
    از مصیبت علی(ع)
    در دلم قیامت است
    ***
    روزهای ماه را
    گرچه روزه بوده ایم
    ما به لقمه های چرب
    روزه را گشوده ایم
    ***
    هیچ شب نگشته ایم
    با یکی دو رنگ، سیر
    در کنار نان، علی(ع)
    لب نزد به ظرف شیر
    ***
    توی سفره اش علی(ع)
    شربت خنک نداشت
    در کنار نان جو
    او به جز نمک نداشت
    ***
    زرق و برق سفره ها
    کم نمی شود ولی
    کاش زندگی کنیم
    مثل حضرت علی(ع)
    میلاد امام حسن مجتبی(ع( )مولود رمضان:)
    حضرت امام حسن مجتبی(ع) در روز سه شنبه پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در مدینه طیبه دیده به جهان گشود. از این رو و به میمنت خجسته زادروز فرخنده این امام، او را مولود نیمه رمضان یاد کرده اند و شیعیان همه سال ولادت با سعادت آن حضرت را در پانزدهم ماه رمضان جشن می گیرند و با برپایی مجالس با شکوهی به مولودی خوانی و ذکر فضایل دومین پیشوای شیعیان جهان می پردازند. بدین ترتیب ماه مبارک رمضان با نام سبط اکبر حضرت امام حسن بن علی(ع) پیوندی خجسته دارد و روز پانزدهم این ماه در نزد شیعیان از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است. این نکته در اشعار سخنوران ادب پارسی نیز به شکل دل انگیزی تبلور یافته است:
    محمدجواد قائمی:
    امروز امیر ما سوی می آید
    مرآت بنی مصطفی(ص) می آید
    در نیمه ماه رمضان خسن اتم
    یعنی که امام مجتبی(ع) می آید
    علی اکبر پیروی:
    ای دل امشب تو را صفا باشد
    زان که دل شاد مصطفی(ص) باشد
    چون شب نیمه مه رمضان
    شب میلاد مجتبی(ع) باشد
    دکتر قاسم رسا:
    از حریم فاطمه(ص) در نیمه ماه صیام
    چهره ماه حسن(ع) تابید با وجه تمام
    ریاضی یزدی:
    در رمضان ماه نشاط و سرور
    ماه دعا، ماه خدا، ماه نور
    نورفشان شد ز دو سو
    در دو افق تافت دو خورشید جان
    وحی خدا، از افق ایزدی
    نورحسن، از افق احمدی
    تاثیر رمضان در تحول روحی شاعران و ...
    نکته بسیار مهم و قابل تامل دیگر در خصوص ماه مبارک رمضان، تاثیر غیرقابل انکار این ماه بر شاعران است. چه بسیار اشعاری که در این ایام سروده شده، اما هیچ اشاره مستقیمی به رمضان، روزه، افطار و ... نشده است اما به برکت روحانیت این ماه از حال و هوایی ملکوتی بهره مند است. شاید اگر تاریخ سرودن هر شعری در پای آن ثبت شده بود به سادگی تاثیر شگفت انگیز این ماه را می توانستیم به تحقیق دریابیم.
    متاسفانه بسیاری از اشعار فاقد تاریخ سرایش هستند و این امر تحقیق در این باره را قدری دشوار می نمایاند. اما تلویحا از حال و هوای اشعار تا حدودی می توان به زمان سرایش آن پی برد. غالبا اشعاری که در ماه مبارک رمضان سروده شده است به دعا و نیایش و زمزمه های سحرگاهی تمایل بیشتری دارد و از سوز و گداز و معنویت افزونتری برخوردار است که حکایت از اوضاع و احوال شاعر و آیینه تمام نمای تاریخ سرایش شعر می باشد. این قیاس که بر پایه تحول کیفی شاعر استوار است رهگذر مقایسه اشعار بدون تاریخ یک شاعر با اشعار دارای تاریخ شاعران دیگر و نیز با اشعاری که دارای اشاره مستقیم به ماه رمضان است به یقین ما را رهنمون خواهد شد.
    در فرهنگ عامه (فولکلوریک) نیز اشعار بسیار فراوان و زیبایی در مورد جلوه های ماه مبارک رمضان وجود دارد که بر سر زبان مردم کوچه و بازار جاری است. گرچه سراینده این اشعار مشخص نیست و در کمتر کتابی به این مجموعه گرانبها که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است، برخورد می کنیم، اما هیمن امر نیز حکایت از مقبولیت سخن موزون و توجه مردم به جای جای این سرزمین به فرهنگ عظیم رمضان دارد. ماه مبارکی که آینه تمام نمای رحمت بی منتهای الهی دارد. ماه مبارکی که گذشت ایام جنبه ها و جلوه های افزونتری از برکات و فواید آن را بر جهانیان آشکار می سازد و در ضیافت با شکوه پروردگار عالیمان، به انسان فرصت داده می شود تا از درهای آسمانی که به روی او گشوده شده است وارد شود و مشمول رحمت بی پایان آفریدگار جهانیان واقع گردد.
 

نامه ی یک پیر زن به خدا

یک روز کارمند پستی که به نامه‌هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می‌کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه‌ای به خدا !

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود:


خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می‌گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می‌کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چیزی نمی‌توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم . تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان نودوشش دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه‌ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود :


خدای عزیزم، چگونه می‌توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی ‌عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!...

یا اباصالح المهدی

 

 

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد 

یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد 

ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر 

گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد 

ولادت امام زمان رو به همه ی دوستای گلم تبریک میگم 

 

فائزه