دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

آشنای با برخی از نام های کردی

  1. ئه‌ویندار (عاشق)
  2. فه‌رهاد (فرهاد)
  3. فریا (نجات، «همریشه با واژه فریاد)
  4. گوران (نام شاخه‌ای از کردان)
  5. گووه‌ند (نوعی رقص کردی)
  6. هاوری (همراه)
  7. هاوراز (همراز)
  8. هه‌لمه‌ت (هجوم ناگهانی، دگرگون‌شده‌ واژه عربی حَملة)
  9. هه‌ژار (ندار و فقیر)
  10. هیمن (متین)
  11. هه‌لکه‌وت (فراز-رونده، چیره)
  12. هه‌لگورد
  13. هه‌لو (آله، عقاب)
  14. هه‌ردی
  15. هه‌ورام (اورامانی، شاخه‌ای از کردان)
  16. هه‌وراز (فراز و نشیب)
  17. هیژا (گرامی، محترم)
  18. هیرش(یورش: اصل این واژه مغولی است)
  19. هیوا (امید)
  20. هوزان (آوازه‌خوان)
  21. هومه‌ر
  22. هیدی (آرام)
  23. هه‌ندرین (نام کوهستانی در کردستان)
  24. هوگر (علاقه‌مند)
  25. ژاوه‌رو(  ژاورود)
  26. ژوان (گفتگوی عاشقانه)‌                                                                         

     

  27. ژیر (هوشمند، («همریشه با واژه زیرک»)
  28. ژیله‌مو (اخگر)
  29. ژیوار (تمدن)
  30. ژیهات (کاردان، ماهر)
  31. کاردو
  32. کاروان
  33. کاروخ (نام کوهستانی در کردستان)
  34. کازیوه‌ (پگاه)
  35. کارزان (کاردان)
  36. کاژاو
  37. کوماس
  38. لاس (گونه‌ای درخت سخت‌چوب، از شخصیت‌های داستان لاس و خزال)
  39. لاوچاک (جوان خوش‌سیما و درستکار)
  40. لیزان (وارد و کاردان)
  41. ماردین
  42. مانشت(کوهی زیبا در ایلام)
  43. مه‌ردوخ ( نام خدای سومری و بابلی)
  44. مه‌ریوان (مریوان)
  45. میلان
  46. میران
  47. ناری
  48. ناسیکو
  49. نسکو
  50. نه‌به‌ز (تسلیم‌ناپذیر، نستوه)
  51. نه‌سره‌و
  52. نه‌هروز(نوروز)
  53. نه‌وشیروان (انوشیروان)
  54. نه‌که‌روز (نام کوهی در جنوب غربی سقز)
  55. نچیروان (نخچیربان، شکاربان)
  56. په‌ژار (افسرده‌دل)
  57. په‌شیو (هراسان و افسرده‌دل «همریشه با پژمان)
  58. پشتیوان (پشتیبان)
  59. پشکو (شکوفه)‌
  60. پیشه‌نگ
  61. راژان
  62. رامان (در شگفت بودن، تحیر)
  63. رامیار (چوپان)
  64. ریبوار (رهگذر)
  65. ریوان (رهگذر)
  66. ریباز (راه و شیوه)
  67. ریناس (رهشناس)
  68. ربین -- ر کسره دار (رهشناس ، دورنگر، راهبین ، دوراندیش ، آینده نگر)
  69. ریبین (دورنگر، راهبین)
  70. ریکه‌وت
  71. ریزان (وارد، ماهر)
  72. رزگار (رستگار، آزاد)
  73. روژان
  74. سارو
  75. ساکار (پاک و ساده)
  76. ساکو
  77. سامال
  78. سه یوان( کوهی در ایلام)
  79. سامره‌ند
  80. سه‌ردار(سردار)
  81. سه‌نگاو
  82. سه‌رکه‌وت (پیروز)
  83. سه‌رکو
  84. سمکو (کوتاه و دگرگون‌شده واژه‌ سامی اسماعیل)
  85. سیامه ند
  86. سیروان(نام رودی در کردستان)
  87. سوران
  88. شاهو (نام کوه)
  89. شیروان
  90. شه‌مال (توفان)
  91. شه‌مزین
  92. شیرکو (احتمالاً شیر کوهستان)
  93. شورشانقلاب)
  94. شوان (شبان، چوپان)
  95. تیریژ (پرتو، فروغ)
  96. وریا (هوشیار-لازم به ذکر است این نام به دلیل حضور وریا برادرزاده پرفسور خردمند در شیراز یکی از محبوب ترین نام های کردی در ایران است).
  97. خوناس
  98. زاگروس(زاگرس)
  99. زال (حکمران، چیره)
  100. زانا (دانا)
  101. زانیار (دانشور)
  102. زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
  103. زیلان
  104. زوران (تلاش، کشتی)
  105. زوراب
  106. زریان (نام یک نوع باد)
  107. زیبار
  108. زه‌رده‌شت

سردشت(نام شهری در کردستان ایران)

فهرست نامهای دختران

  1. ئاونگ (شبنم)
  2. باژیلان
  3. به‌یان (بامداد)
  4. به‌فرین (برفی)
  5. به‌ناز (نازدار)
  6. بیریوان
  7. بیخال (نام کوهستانی در کردستان)
  8. پرشنگ (اشعه خورشید-پرتو)
  9. جوان (زیبا)
  10. چاوجوان (زیباچشم)
  11. چاوره‌ش (سیه‌چشم)
  12. چنور (نام گلی خوشبو)
  13. چرو (غنچه)‌
  14. چیمه‌ن (سبزه‌ و طبیعت)
  15. چوپی (نوعی رقص کردی)
  16. دیلان(نوعی رقص کردی)
  17. دلنیا (دلگرم و مطمئن)
  18. دلووان (مهربان)
  19. دیانا (نام شهری در کردستان عراق)
  20. دیمه‌ن (چشم‌انداز)
  21. ئه‌سرین (اشک)
  22. ئه‌ستێ
  23. ئه‌ستیره‌ (ستاره)
  24. ئه سمه ر( گندمگون)
  25. ئه‌وین (مهر، عشق)
  26. فرمیسک (اشک)
  27. فینک (خنک و دلچسب)
  28. گلاره(چشم)
  29. گه‌لاویژ (ستاره شباهنگ)
  30. گولاله‌ (لاله)‌
  31. گزنگ (پرتو خورشید)
  32. ژینو
  33. ژیار
  34. کالێ (دختر چشم آبی با گیسوان طلایی)
  35. کانی (چشمه)
  36. که‌ژال (آهو، گونه‌ای از واژه خه‌زال=غزال)
  37. کویستان  (کوهستان)
  38. کوردستان (کردستان)
  39. میدیا (سرزمین ماد)
  40. مزگین (مژده)
  41. مه‌هاباد (مهاباد)
  42. نازار(دوست داشتنی)
  43. نالین
  44. ناسکی
  45. ناسکول
  46. نساره
  47. نه‌شمیل (خرامان)
  48. نه شمین
  49. نه‌رمین (دلپذیر، مهربان)
  50. نه‌خشین (آراسته‌، دارای نقش و نگار)
  51. نیاز( (دعا)
  52. نیان (لطیف، دلپذیر)
  53. نیشتمان (میهن)
  54. په‌ریخان
  55. رازان
  56. روژ (خورشید)
  57. روژین (خوروَش)
  58. روناک (روشنا)
  59. ریژنه‌ (باران تند در هنگام آفتاب)
  60. سازان
  61. سه‌یران
  62. سه‌ما (رقص، سماع)
  63. سکالا
  64. سروشت (طبیعت)
  65. سروه‌ (نسیم)
  66. ستران
  67. سنور(مرز)
  68. سوزان
  69. سوکار (نام کوهستانی در کردستان)
  70. سوما:روشنایی
  71. شیلان(نسترن)
  72. شلیر (۱. سوسن ۲. لاله)
  73. شوخان (شوخ و شنگ)
  74. شنو (اشنویه)
  75. شنه‌ (نسیم آرام و دلپذیر بهاری)
  76. شه‌پول (موج، آبخیز)
  77. شه‌مام
  78. تانیا
  79. ته‌لار
  80. ته‌نیا (تنها)
  81. تریفه‌ (نور مهتاب)
  82. تیروژ (پرتو خورشید)
  83. تارا (ستاره، اصل این واژه هندی است که به متون قدیمی فارسی و کردی راه یافته)
  84. ڤیان (عشق)
  85. خه‌زال (غزال)
  86. خه‌زیم
  87. خوزگه‌ (آرزو، حسرت)
  88. خوناو (باران آهسته و دلپذیر)
  89. زه‌ینو( زینب)
  90. زین (نام دختری در یکی از منظومه‌های عاشقانه‌ کردی، دگرگون‌شده زینب)
  91. هانا
  92. هاوین (تابستان)
  93. هه‌لاله‌ (لاله)
  94. هیرو (گل ختمی)
  95. زایه‌له‌
  96. شه رمین
  97. شه وبو
  98. وه نه وشه

جوان ترین استاد دانشگاه جهان


نمی دونم درمورد الیا صبور جوانترین استاد دانشگاه در جهان چیزی شنیدید یا نه ؟ من یه ایمیل دریافت کردم که ایشان رو یه ایرانی الاصل معرفی کرده ...خیلی کنجکاو شدم چون ایمیل می گفت :

نام آلیا صبور به عنوان جوانترین استاد دانشگاه های معتبر جهان در کتاب رکوردهای گینس ثبت شد. به گزارش پایگاه خبری  آلیا صبور شهروند امریکایی ایرانی‌الاصل است که که تمام وقت در دانشگاه نیویورک تدریس می‌کند و ....
خوب مثل هر ایرانی دیگه خوشحال شدم  چون این شخص ایرانی و ذوق مرگ شدم چون یه دختر ایرانی ... بعد از ذوق مرگی سوالات کارشناسی هوار شد روی سرم که چه جوری در ۸ ماهگی که هنوز بچه های دیگه نمی تونند حرف بزنند اون شروع کرده به خوندن ؟؟ اصلا کی خودش حرف زدن رو شروع کرده ؟؟؟ از چه سنی به امریکا رفته ؟ 


وقتی سرچ گوگل رو شروع کردم ...تا زدم الیا ...خودش پیشنهاد صبور را داد ...این یعنی که این شخص وجود داره ...اما توی وکیپدیا آلیا محل تولدش نیویورک نوشته شده و از او به عنوان یه دانشمند آمریکایی یاد می کنه. سایت بعدی ...گویا سایت آلیا  هست و می تونید از عکساش  گرفته تا رزومه کاری و تحصیلی و ... ببینید باز هم من اشاره ای به ایرانی بودنش پیدا نکردم ...محل تولد همون آمریکاس ...خوب به نظر میرسه احتمالا از مهاجران نسل دوم باشه ...
بعد که تا حدودی فهمیدم که این دختر نابغه کی هست ...سوالات بعدی این بود که آیا این نابغه که توی ۱۴ سالگی لیسانس گرفته و ۱۸ سالگی مدرک دکترا علوم ریاسی و مهندسی از دانشگاه درکسل فیلادلفیا گرفته، آیا مثل بسیاری از نابغه های دیگه که توی کتاب ها براشون تشخیص های زیادی گذاشته شده...به خصوص در حیطه روابط اجتمایی و هوش عاطفی، هیجانی یا همون اجتمایی .... مشکل نداشته؟آخه وقتی دانشگاه می رفته هم سن هاش از لحاظ تقویمی، به مدرسه می رفتند ...و هم کلاسی هاش توی دانشگاه تقریبا ۲ برار خودش سن داشتند ...
پس رفتم سراغ یوتیوب تا رفتارش رو ببینم ...اولین ویدئو  برنامه خبر ان بی سی هست ...که از او به عنوان جوان ترین دانشجوی آمریکایی یاد میکنه که در ۱۰ سالگی دانشگاه رو شروع کرده ...و می ق تصورش رو بکنید ..توی ۱۰ سالگی برید دانشگاه و .... الیا۱۴ ساله با مادرش جولی صبور که یه کم شبیه آمریکایی هاست و انگلیسی رو خیلی قشنگ و با لهجه آمریکایی صحبت می کنه...نمی دونم ...فکر کنم آمریکایی باشه... حضور دارند. اینجا مادرش یکی از سوالات من رو جواب میده که بله در ۸ ماهگی و تقریبا هم زمان آلیا حرف زدن و خواندن رو با هم شروع می کنه ؟؟؟؟؟ من که هنوز شوکه هستم ...و خانم مجری هم میگه که غیرقابل باور هست ...اما رفتار آلیا رفتار یه دختر تینیجر و شاد و خندان هست...ویدئو بعدی هات نیوز تی وی  هست که با  اشاره به تدریس ریاضی و فیزیک در دانشگاه  ازش می پرسه تدریس توی دانشگاه به هم سن و سال های خودت چه جوری ؟ آیا تا حالا شده که کسی بخواد فاصله بین استاد و شاگردی رو بشکنه؟...منظور آقایون هست ...و آلیا انقدر زیبا با حرکات چشم و ابرو و صورت ...لبخند و زبان بدن ...- facial expresion و  body language - به این سوالات پاسخ میده که مطمئن میشم ...هیچ تشخیصی مثل آسپرگر که بعضی برای نابغه های مثل انیشتن،  مندل، و داروین و ... نمی شه براش گذاشت ...این ویدئو که محشر چون مجری رد آی ...خیلی علاقه به سر به سر گذاشتن آدم ها داره ...و یه پا جوک واسه خودش ...و آلیا خوب از پسش بر میاد ...فامیلی آلیا رو درست تلفظ نمی کنه و ازش هم می پرسه که درست بوده ؟ واحتمالا برای مقایسه خودش با آلیا میگه که  آخه من عقب مانده ذهنی هستم ...الیا هم با یه خنده میگه که تقریبا درست گفتی ...وقتی آلیا میگه من ریاضی و فیزیک توی دانشگاه درس میدم ... ازش می پرسه که چه زمانی فهمیدی که خانم ها اصلا استعداد ریاضی ندارند ؟!!!!! آلیا با خنده می گه بسیاری از اونها می تونند ...بعد مجری دوباره میگه پس تو گفتی که خانم ها نمی تونند از پس ریاضیات اونجوری که باید بر بیایند ؟ آلیا دوباره می خنده و متوجه طنز و شوخی میشه ..وبا خنده میگه که تو یه آدم وحشتناک هستی ...خود مجری و مهمانان حاضر در استدیو کلی می خندند و براش دست می زنند و مجری قهقهه می زند ...می خندد و براش دست می زند و می گوید تو یه نابغه هستی و فقط یه دقیقه طول کشید تا این رو بفهمی ... یه جای دیگه ازش می پرسه تو یه نابغه هستی و تاحالا فکر کردی از هوشت در راه شیطان استفاده کنی ؟ آلیا می خنده و میگه ...فکر نمی کنم ....مجری دوباره با تاکید میگه ... آخه بسیاری از افرادی که خیلی باهوش هستند از قدرتشون برای کنترل دنیا می تونند استفاده کنند ...اینجاست که آلیا با طعنه در حالیکه با دو دستش سرش رو گرفته میگه ...من میتونم با ذهنم تو رو بکشم ...




پ. ن ۱ : حالا برام مهم نیست که آلیا کجایی ...اما هنوز خوشحالم که اون یه دختر که در سن ۱۹ سالگی در کتاب رکورد های گینس به عنوان نابغه و جوان ترین استاد دانشگاه ثبت کرده ...آلیا فقط توی ریاضی و دانش نابغه نیست ...و تخصص اش در نانو تکنولوژی و  اون استعداد موسیقی خوبی هم داره ...اما اگه این دختر توی ایران متولد می شد ...سرنوشتش چی می شد ؟ به این فکر میکنم ...در بهترین حالت ...حتما برنده المپیاد ریاضی بود ...لیسانسش رو از دانشگاه شریف می گرفت ...و حتما اون وقت پذیرش می گرفت و می رفت امریکا ...نمی دنم به بدترین حالت هاش هم فکر کردم ...به این که خیلی بستگی داشت که کجای ایران هم دنیا می امد و در چه خانواده ای بزرگ می شد !!!! اما در بهترین حالت هم  ...وقتی به فرم دانشجویان به اصطلاح نخبه ایرانی فکر میکنم ...می بینم احتمال این که می تونست امتیاز انتخاب شدن رو بیاره نبود اگه نمی تونست  از بند های  ب * س * ی ج و ... خانواده ... و .... نمره بیاره ...


پ. ن ۲ : ویدئو آخر رو حتما ببینید ...چون من کامل ننوشتم ..و خیلی پاسخ های این دختر قشنگ هست و هوشمندانه ... و سایت آلیا رو بخونید و رزومه اش 

مرگ یک مرد(داستان)

مرد، دوباره آمد همانجای قدیمی
روی پله های بانک، توی فرو رفتگی دیوار
یک جایی شبیه دل خودش،
کارتن را انداخت روی زمین، دراز کشید،
کفشهایش را گذاشت زیر سرش، کیسه را کشید روی تنش،
دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش.

خیابان ساکت بود،
فکرش را برد آن دورها، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد.
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ،
هوا سرد بود، دستهایش سردتر،
مچاله تر شد، باید زودتر خوابش میبرد.

صدای گام هایی آمد و .. رفت،
مرد با خودش فکر کرد، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد،
خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش.
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد، شاید مسخره اش می کردند،
مرد غرور داشت هنوز، و عشق هم داشت،
معشوقه هم داشت، فاطمه، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید،
به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر.

ادامه مطلب ...

عشق و دوست داشتن (جملات دکتر شریعتی)

لایق دوست داشتن

"... وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ‌ها می‌کند، پرهایش سفید می‌ماند، ولی قلب‌اش سیاه می‌شود.
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست، اسراف محبت است..."

عشق و پریشانی
"... بگذار تا شیطنت عشق،
چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید.
هرچند حاصل آن جز رنج و پریشانی نباشد.
اما کوری را هرگز بخاطر آرامش تحمل مکن..."

عشق!
"... من رقص دختران هندی را بیش‌تر از نماز پدر و مادرم دوست دارم.
چون آنها از روی عشق و علاقه می‌رقصند،
ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می‌خوانند..." 
 
غرور، دروغ، و عشق
"... به سه چیز تکیه نکن!
غرور، دروغ، و عشق.
آدم با غرور می‌تازد،
با دروغ می‌بازد،
و با عشق می‌میرد..."  
 دوست داشتن از عشق برتر است
"... خدایا!
به هر کس که دوست می‌داری بیاموز که :
عشق از زندگی کردن بهتر است.
و به هر کس که دوست‌تر می‌داری بچشان که :
دوست داشتن از عشق برتر است!..." 
 
سکوت تلخ
"... تواناترین مترجم کسی است که :
سکوت دیگران را ترجمه کند!
شاید سکوتی تلخ،
گویای دوست داشتنی شیرین باشد..."

صداقت راستین و صمیمی و بی‌انتها
"... عشق یک فریب بزرگ است، و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی و بی‌انتها.، عشق نیرویی است در عاشق که او را به سوی معشوق می‌کشاند، و دوست داشتن جاذبه‌ای در دوست است که دوست را به دوست می‌رساند..."

داستان خواندنی(شغل آینده)

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مانند دیگر هم‌ سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت .

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود ، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد . به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد : یک کتاب مقدس، یک سکه طلا و یک بطرى مشروب .
 
کشیش پیش خود گفت : « من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید . آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد . اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست . اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست . امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد .»

مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت . در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد . کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد . با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند .
 
کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد . سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .
 
کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت : « خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد !  »

احمد شاملو

دهانت را می‌بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
                                                                           دلت را می‌پویند مبادا شعله‌ای در آن نهان باشد

                                                                         روزگار غریبی‌ست نازنین
                                                                         روزگار غریبی‌ست نازنین

و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه می‌زنند
                                                                           عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
                                                                         شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

روزگار غریبی‌ست نازنین
                                                                         روزگار غریبی ست نازنین

و در این بن‌بست کج و پیچ سرما
                                                                          آتش را به سوخت‌وار سرود و شعر فروزان می‌دارند
                                                                              به اندیشیدن خطر مکن روزگار غریبی‌ست

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است
                                                                             نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

                                                                           آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر
                                                                               با کنده و ساتوری خون آلود
                                                                               و تبسم را بر لبها جراحی می‌کنند و ترانه را بر دهان
                                                                         کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
                                                                            شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

ابلیس پیروز مست
                                                                          سور عزای ما را بر سفره نشسته است

                                                                         خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد.

واژه های خیس

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
                                                                           مثل آسمانی که امشب می بارد....
                                                                               و اینک باران
                                                                              بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
                                                                               و چشمانم را نوازش می دهد
                                                                              تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم....

سه پند لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام
 دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه
 جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست

 

پاسخ جالب آلبرت انیشتین به خواستگارش

می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !

اقای " اینشتین " هم نوشت :
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود !
ولی این یک روی سکه است .
فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !

این گونه زندگی کنید:

اینگونه زندگی کنید:

شاد امّا دلسوز،

ساده امّا زیبا،

مصمم امّا بی خیال،

متواضع امّا سربلند،

مهربان امّا جدّی،

سبز امّا بی ریا،

عاشق امّا عاقل...

..

.

و همراهی که این کلمات را در گوشم زمزمه نمود، باز پرسیدمی اش آیا واقعاً راهی هست تا: عاشق باشی امّا عاقل !؟؟

و باز زمزمه نمود : عاشقان را عقل نمی شاید !!!

و من گفتــمش:

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی *** عشق داند که در این دایره سرگردانند.

آیا کسی هست تا باز رهاندم از این سر در گمی، باز گویدم چگونه می توان عاشقِ عاقل بود !؟؟ 


و من همچنان برایم ناملموس که چه :

عشق آن باشد که حیرانت کند ***  بی نیاز از کفر و ایمانت کند.

و می دانم که در این حیرانی رهایی هست بی پایان، امّا نمی دانم چه زمان و در چه مکان و با چه کسی به آن خواهم رسید و آیا رسیدنی در کار هست ؟؟؟