دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

عشق و دوستی

روزی عشق از دوستی پرسید : تفاوت من و تو در چیست ؟ دوستی گفت: من دیگران را به سلامی آشنا میکنم تو به نگاهی ... من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ
و من نمی دانم آیا این دروغ را خواهم شنید !؟آنقدر بدبین گشته ام از دنیا که حتی خود را دوستِ خود نمی انگارم...

و چه دنیا عجیبی ؟
همیشه(و همه) به دنبال کسی هستی که دوستت داشته باشد و من فرار از کسی می کنم که دوستم دارد و می دانم که می توانم دوستش داشته باشم...
چه دنیایی روزی به تو نه! می گویند و روزی تو  به ...


و تمام دردم از آن رو است که می دانم چرا بدین جا رسیدم، که چرا باید بگریزم، و چرا باید زجر درد تنهایی را بر او تحمیل کنم، همان ملالی را که خود تلخی اش را چشیده ام !؟
که مشکل نه از او، که قصور از خودِ منِ حقیر است...


ماه رمضان

گفتی مهمان را عزیز بدارید که مهمان عزیز خداست

   اکنون که به مهمانی تو امده ام    ای عزیز

مهمانت را در یاب و سبد احتیاج مرا از لطف و کرمت پر کن

دلنشین تر از مهمانی تو چیست ؟؟؟؟

این یگانه سفره ایست که در ان

 صاحب خانه به راستی صاحب خانه است

 و دستش در عطا و بخشش گشوده است

پس ای مهربان بر تهی دستیم راضی مشو

که با هزاران امید به مهمانی تو امده ام

خدا را سپاس که امسال هم توفیق نشستن بر سفره ی خود را نصیبم نمودی  

زیاد به دل نگیرید

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این

بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!

 

 

وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش

 به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

 


 وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش

می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!

 

 
وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه... هزار ماشاا... چه تیپی

داره... میمیرن واسش دخترا

 


وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر  داره : چی بگم والا!!! حجب

و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش ... بزا دهنم بسته باشه...

 

 

وقتی یه پسر 10 تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره،

 خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش... ولش نمی کنن که...

 


وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره :

لامذهب عجب دست فرمونی داره...

 


وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه.... بابا برو آشپزخونه

 قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا

 


وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا

موفقیت تو خونواده ما ارثیه

 


وقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه 75/19: بله دیگه خانم ! یا پی قر و

فرشه یا با این دوست موستاش در حال فک زدن و ولگردیه

 


وقتی تو یه جمع ، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه:

 هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!

 


شرایط بالا برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبک!!! خانم باش

 


نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط 20

میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این افریته شد!!


باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه 40

متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه

شعری زیبا و قابل تامل از دکتر شریعتی



خدایا کفر نمی گویم...پریشانم


چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

بدون شرح....

 

عشق
آتش هم هست
اما آتشی سرد
با وجود این باید در این آتش
سوخت،زیرا این آتش تطهیر کننده
این آتش فقط برای تطهیر کردن می سوزاند
و نا خالصی ست که می سوزد و طلای خالص باقی
می ماند.عشق شکل رنج آفرین است ،عشق خرابت می کند تا
دوباره آبادت کند دانه باید شکسته شود;وگرنه درخت چگونه می تواند
متولد شود رود باید به انتها برسد ;وگرنه چگونه میتواند به دریا
شود؟بنابراین راخت باش ودر عشق بمیر;وگرنه،چگونه

میتوانی خویشتن خویش را بیابی؟غرور در سیمای
سنگ ها خود را نشان می دهد عشق اما
تسلیم است وخود را درسیمای
گل ها پدیدار
می شود

آیا میدانید طرز خوابیدن شما نشانه ی شخصیت شماست؟

  جهت پی بردن به شخصیت درونی خود ،با توجه به طرز خوابیدنتان جواب این سئوال را می یابید.

 

 

 

هرکس که به این شکل می خوابد دل مشغولی دارد و در پذیرفتن تغییرات دچار مشکل می شود . تنهایی را بیشتر از هر چیز دوست دارید. مقدار آزادی ای که دارید تا حدی مطابق میل شماست.
 
 

خیلی باهوش هستید و مشتاق یادگیری ، هنوز بعضی وقت ها ذهنتان آکنده از عقاید غیرعادی است که مردم به سختی از آن پیروی می کنند . از خانواده تان به خوبی مراقبت می کنید . مشکل این است که به ندرت کسی را دوست می دارید و یک کم مشکل پسند هستید.
 
در جمع مثل یک فرد واقعی به نظر می آیید ولی خیلی تودار ، خجالتی و ضعیف هستید. سعی می کنید که رازدار باشید ، اگر با مشکلی مواجه شوید ترجیح می دهید پیش خودتان نگه دارید تا به کسی بگویید . پس تعجبی نیست که در خواب هم اخم می کنید.
 
 

خیلی ایرادگیر هستید و همیشه می نالید و شکایت می کنید. شاید اسم دوم شما (عصبانی ) باشد . به آسانی عصبانی می شوید و به خاطر مسائل کوچک ، بیش از حد هیجان زده می شوید. زندگی معامله آن چنان بزرگی نیست ، یاد بگیرید که راحت باشید

خودخواه و کینه توز واژه هایی است که شما را توصیف می کند. اطرافیانتان مراقب هستند که پای شما را لگد نکنند، چرا که شما به راحتی عصبانی می شوید.
 
 
 
احساس تنهایی و افسردگی می کنید چون فکر و ذکرتان معطوف ناکامی ها و شکست های گذشته است. دو دل و مردد هستید و این گمان را در بقیه ایجاد می کنید که عشق در زندگی شما گم شده است
 
چه روح آزادی خواهی ! این حالت هویت واقعی شما را نشان می دهد. دلداری، عشق، زیبایی و پرستش. همین طور خیلی ولخرج هستید اما خوشبختانه به همان نسبت هم پول به دست می آورید. عادت بد شما این است که کمی کنجکاو هستید و به نظر می رسد که از شایعه پراکنی لذت می برید.
 
 

شما انسان مطمئنی هستید. درهر کاری که به عهده بگیرید ، به دلیل کوشش بی امان خودتان موفق خواهید شد. می گویند کسانی که به پهلوی راست می خوابند و بازوی راستشان زیر سرشان است ، آینده خوب و قدرت در انتظارشان است

خیلی فهمیده ، مؤدب ، محترم و مهربان هستید . خوب هیچ چیزی کامل نیست ، اعتماد خود را تقویت کنید و یاد بگیرید که اشتباه یا نقایص خود را بپذیرید . در این صورت شادی در انتظار شماست.
 

 

مثل این که کوته فکر هستید ، همین طور خیلی خودمختار و خود رأی ، و همیشه مردم را مجبور به برآورده کردن نیازهای خودتان می کنید . احتمالا بی پروا و بی هدف هم هستید.

اسرار امضا..... جالبه حتما بخونید!!!

عموما:

کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند
کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء میکنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیر منطقی هستند
کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پافشاری در امور دارند
کسانی که از خطوط افقی استفاده میکنند انسان‌های منظّم هستند
کسانی که با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند
کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکّاک هستند
کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند
کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند
کسانی که اسمشان را می‌نویسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند
کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که میخواهند به قله برسند

شب رفتنت....

                                                                                                                                        شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با


لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ

آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای

در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید ،

با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را به روی اشکی ازجنس غروبِ

ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی

نمی دانم چرا، شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا، تا کی،برای چه؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت

باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره

با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بالهایش غرق دراندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو

تمام هستی ام از دست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو

هزاران باردر هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آن که می دانم تو هرگزیاد من را

با عبورخود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام

برگرد!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا؟ شاید به رسم عادت پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت

دعا کردم.

الکساندر فلمینگ

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید...پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند.فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد...روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید.مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: «می‌خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادیکشاورز اسکاتلندی جواب داد: «من نمی‌توانم برای کاری که انجام داده‌ام پولی بگیرمدر همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف‌زاده پرسید: «پسر شماست؟»کشاورز با افتخار جواب داد: «بله»
-
با هم معامله می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد
...پسر فارمر فلمینگ از دانشکدة پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد...سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الریه مبتلا شد
.
 

چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین