دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

۴دسته انسان

.انانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند عمده ی ادمها.حضورشان مبتنی بر فیزیک است.تنها با لمس ابعاد جسمانی انهاست که قابل فهم میشوند.بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارن

2.انانی که وقتی هستند نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند مردگانی متحرک در جهان.خودفروختگانی کههویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته اند.بی شخصیت اند و بی اعتبار.هرگزبه چشم نمی ایند.مرده و زنده شان یکیست.

3.انانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند ادمهای معتبر و با شخصیت.کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان  هم تاثیرشان را میگذارند .کسانی که همواره به خاطر ما میمانند.دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

4. انانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند شگفت لنگیزترین ادمها .در زمان بودنشان چنلن قدرتمند و با شکوهند که ما نمیتوانیم حضورشان را در یابیم .اما وقتی از پیش ما میروند نرم نرم اهسته اهسته درک میکنیم .باز میشناسیم.میفهمیم که انان چه بودند چه میگفتند و چه میخواستند.ما همیشه عاشق این ادمها هستیم هزار حرف داریم برایشان .اما وقتی در برابرشانقرار میگیریمقفل بر زبانمان میزنند.اختیار از ما سلب میشودسکوت میکنیم و غرقه در حضور انان میشویم و درست در زمانی که میروندیادمان می اید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم.شاید تعداد اینها در زندگی هرکدام از ما به تعداد لنگشتان یک دست هم نرسد

دکتر شریعتی

برنده ها

دوستای گلم سلام جواب معما مرد المانی بود برنده ها نفر اول صبا که جوابو با پیام فرستاد و پروانه نسیم زهره 

کنار  فال حافظ تبلیغ عطر گذاشتم هر عطری خواستین انتخاب کنین و به من بگین به شرطی که نصف پولو خودتون بدین چون عطراش خیلی گرونه  

انیشتین های گفتار موفق باشین نماز و روزتون قبول باشه

اطلاعیه مهم

بچه ها سلام.لطفا هر کسی که می خواد در مسابقه معمای انیشتین شرکت کنه جواب کامل به سوال بده یعنی بگه تو هر خونه فرد با چه ملیتی زندگی می کنه چی می خوره و چه سیگاری می کشه وچه حیوونی داره. 

اگه همه هم جواب درست بدید جایزتونو میگیرید. 

از طرف فائزه جونتون

دیدی دیگر

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود. وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.

وی پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند. همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند. پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟

مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید: بله، اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته.

مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام. برای مداوای چشم دردتان،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود. برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر چشم اندازت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری. تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان ارزانترین و موثرترین روش میباشد.

آسان بیندیش راحت زندگی کن

اگر عمر دوباره داشتم

دون هرالد

کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى در سال 1889 در ایندیانا متولد شد و در سال 1966 از جهان رفت. داراى تالیفات زیادى است اما قطعه کوتاهش «اگر عمر دوباره داشتم...» او را در جهان معروف کرد.

بخوانید:

البته آب ریخته را نتوان به کوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد.

اگر عمر دوباره داشتم مى‌کوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مى‌گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله‌تر مى شدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مى‌گرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت مى‌دادم. به مسافرت بیشتر مى‌رفتم. از کوه‌هاى بیشترى بالا مى‌رفتم و در رودخانه‌هاى بیشترى شنا مى‌کردم. بستنى بیشتر مى‌خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بیشترى مى‌داشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببینید، من از آن آدم‌هایى بوده‌ام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کرده‌ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته منهم لحظاتِ سرخوشى داشته‌ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مى‌داشتم. من هرگز جایى بدون یک دَماسنج، یک شیشه داروى قرقره، یک پالتوى بارانى و یک چتر نجات نمى‌روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک‌تر سفر مى‌کردم.

اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مى‌رفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مى‌دادم . از مدرسه بیشتر جیم مى شدم. گلوله‌هاى کاغذى بیشترى به معلم‌هایم پرتاب مى‌کردم. سگ‌هاى بیشترى به خانه مى‌آوردم. دیرتر به رختخواب مى‌رفتم و مى‌خوابیدم. بیشتر عاشق مى‌شدم. به ماهیگیرى بیشتر مى‌رفتم. پایکوبى و دست افشانى بیشتر مى‌کردم. سوار چرخ و فلک بیشتر مى‌شدم. به سیرک بیشتر مى‌رفتم.

در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى‌کنند، من بر پا مى‌شدم و به ستایش سهل و آسان‌تر گرفتن اوضاع می‌پرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم که مى‌گوید: " شادى از خرد عاقل‌تر است" 

در سوگ مولا

در خانه مولا نیست، یک خاطر شاد امشب
آن قامت همچون سرو، از پاى فتاد امشب 


بر فرق سر عالم، خاک غم و ماتم ریخت
از ضربت‏شمشیر فرزند مراد امشب 


در کوفه زخم آلود، هر جا که یتیمى بود
بارى ز غم و حسرت، بر دوش نهاد امشب 


دلها همه محزون است، هر دیده پر از خون است
این محنت عظمى را بر کوفه که داد امشب؟ 


محراب على از خون، رنگین شده، واویلا
در سوگ على چشمى، بى اشک مباد امشب  

معمای انیشتین

 معمای انیشتین

آیا شما در زمره دو درصد افراد باهوش در دنیا هستید؟ پس مساله زیر را حل کنید و دریابید در میانه افراده باهوش جهان قرار دارید یا خیر! هیچگونه کلک و حقه ای در این مساله وجود ندارد، و تنها منطق محض می تواند شما را به جواب برساند. (موفق باشید)

۱) در خیابانی، پنج خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.

۲)در هر یک از این خانه ها یک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.

۳)این پنج صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.

سئوال: کدامیک از آنها در خانه، ماهی نگه می دارد؟

راهنمایی:

۱) مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند.

۲) مرد سوئدی، یک سگ دارد.

۳) مرد دانمارکی چای می نوشد.

۴) خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.

۵) صاحبخانه خانه سبز، قهوه می نوشد.

۶) شخصی که سیگار Pall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.

۷) صاحب خانه زرد، سیگار Dunhill می کشد.

۸) مردی که در خانه وسطی زندگی میکند، شیر می نوشد.

۹)مرد نروژی، در اولین خانه زندگی می کند.

۱۰) مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.

۱۱) مردی که اسب نگهداری می کند، کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.

۱۲) مردی که سیگار Blue Master می کشد، آب میوه می نوشد.

۱۳) مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.

۱۴) مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.

۱۵) مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.

آلبرت انیشتین این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت، به گفته وی ۹۸% از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند! شماچطور؟؟؟

من مطمئن هستم که شما می توانید. امتحان کنید 

هرکی بتونه جوابشو پیدا کنه جایزه داره 

هفته دیگه جواب این معما رو میزنم تو وب

ده دلیلی‌ که خدا زن را آفرید

۱۰- خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود. 

۹-خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده. 

۸-خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره! 

۷-خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. ... 

6- خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره. 

5- خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره. 

4- خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره. 

3- خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره. 

2- همونطور که در انجیل آمده است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند. 
 

و سرانجام دلیل شماره یک 

1- خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم....؟و زن را آفرید 

نان(دکترشریعتی)

مارکسیسم می گوید: 
 رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: 
 رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن.

اسلام حقیقی می گوید: 
 نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید:  
تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن
 

دکترعلی شریعتی1345