دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

دانشجویان گفتار درمانی همدان ۸۸

وظیفه یک گفتاردرمانگر کمک به افرادیست که دچار اختلالات تکلم هستند تا این بیماران نیز مانند سایرین از گفتار طبیعی بر خوردار شوند

شعری زیبا و قابل تامل از دکتر شریعتی



خدایا کفر نمی گویم...پریشانم


چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

بدون شرح....

 

عشق
آتش هم هست
اما آتشی سرد
با وجود این باید در این آتش
سوخت،زیرا این آتش تطهیر کننده
این آتش فقط برای تطهیر کردن می سوزاند
و نا خالصی ست که می سوزد و طلای خالص باقی
می ماند.عشق شکل رنج آفرین است ،عشق خرابت می کند تا
دوباره آبادت کند دانه باید شکسته شود;وگرنه درخت چگونه می تواند
متولد شود رود باید به انتها برسد ;وگرنه چگونه میتواند به دریا
شود؟بنابراین راخت باش ودر عشق بمیر;وگرنه،چگونه

میتوانی خویشتن خویش را بیابی؟غرور در سیمای
سنگ ها خود را نشان می دهد عشق اما
تسلیم است وخود را درسیمای
گل ها پدیدار
می شود

آیا میدانید طرز خوابیدن شما نشانه ی شخصیت شماست؟

  جهت پی بردن به شخصیت درونی خود ،با توجه به طرز خوابیدنتان جواب این سئوال را می یابید.

 

 

 

هرکس که به این شکل می خوابد دل مشغولی دارد و در پذیرفتن تغییرات دچار مشکل می شود . تنهایی را بیشتر از هر چیز دوست دارید. مقدار آزادی ای که دارید تا حدی مطابق میل شماست.
 
 

خیلی باهوش هستید و مشتاق یادگیری ، هنوز بعضی وقت ها ذهنتان آکنده از عقاید غیرعادی است که مردم به سختی از آن پیروی می کنند . از خانواده تان به خوبی مراقبت می کنید . مشکل این است که به ندرت کسی را دوست می دارید و یک کم مشکل پسند هستید.
 
در جمع مثل یک فرد واقعی به نظر می آیید ولی خیلی تودار ، خجالتی و ضعیف هستید. سعی می کنید که رازدار باشید ، اگر با مشکلی مواجه شوید ترجیح می دهید پیش خودتان نگه دارید تا به کسی بگویید . پس تعجبی نیست که در خواب هم اخم می کنید.
 
 

خیلی ایرادگیر هستید و همیشه می نالید و شکایت می کنید. شاید اسم دوم شما (عصبانی ) باشد . به آسانی عصبانی می شوید و به خاطر مسائل کوچک ، بیش از حد هیجان زده می شوید. زندگی معامله آن چنان بزرگی نیست ، یاد بگیرید که راحت باشید

خودخواه و کینه توز واژه هایی است که شما را توصیف می کند. اطرافیانتان مراقب هستند که پای شما را لگد نکنند، چرا که شما به راحتی عصبانی می شوید.
 
 
 
احساس تنهایی و افسردگی می کنید چون فکر و ذکرتان معطوف ناکامی ها و شکست های گذشته است. دو دل و مردد هستید و این گمان را در بقیه ایجاد می کنید که عشق در زندگی شما گم شده است
 
چه روح آزادی خواهی ! این حالت هویت واقعی شما را نشان می دهد. دلداری، عشق، زیبایی و پرستش. همین طور خیلی ولخرج هستید اما خوشبختانه به همان نسبت هم پول به دست می آورید. عادت بد شما این است که کمی کنجکاو هستید و به نظر می رسد که از شایعه پراکنی لذت می برید.
 
 

شما انسان مطمئنی هستید. درهر کاری که به عهده بگیرید ، به دلیل کوشش بی امان خودتان موفق خواهید شد. می گویند کسانی که به پهلوی راست می خوابند و بازوی راستشان زیر سرشان است ، آینده خوب و قدرت در انتظارشان است

خیلی فهمیده ، مؤدب ، محترم و مهربان هستید . خوب هیچ چیزی کامل نیست ، اعتماد خود را تقویت کنید و یاد بگیرید که اشتباه یا نقایص خود را بپذیرید . در این صورت شادی در انتظار شماست.
 

 

مثل این که کوته فکر هستید ، همین طور خیلی خودمختار و خود رأی ، و همیشه مردم را مجبور به برآورده کردن نیازهای خودتان می کنید . احتمالا بی پروا و بی هدف هم هستید.

اسرار امضا..... جالبه حتما بخونید!!!

عموما:

کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند
کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء میکنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشتر غیر منطقی هستند
کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پافشاری در امور دارند
کسانی که از خطوط افقی استفاده میکنند انسان‌های منظّم هستند
کسانی که با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند
کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکّاک هستند
کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند
کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند
کسانی که اسمشان را می‌نویسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصیت خود را نشناخته‌اند
کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که میخواهند به قله برسند

شب رفتنت....

                                                                                                                                        شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با


لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ

آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای

در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید ،

با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشمهایم را به روی اشکی ازجنس غروبِ

ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی

نمی دانم چرا، شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمیدانم کجا، تا کی،برای چه؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت

باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره

با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بالهایش غرق دراندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو

تمام هستی ام از دست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو

هزاران باردر هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آن که می دانم تو هرگزیاد من را

با عبورخود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام

برگرد!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا؟ شاید به رسم عادت پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت

دعا کردم.

الکساندر فلمینگ

کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید...پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خودش را آزاد کند.فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات داد...روز بعد، کالسکه‌ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید.مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: «می‌خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادیکشاورز اسکاتلندی جواب داد: «من نمی‌توانم برای کاری که انجام داده‌ام پولی بگیرمدر همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف‌زاده پرسید: «پسر شماست؟»کشاورز با افتخار جواب داد: «بله»
-
با هم معامله می‌کنیم. اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد
...پسر فارمر فلمینگ از دانشکدة پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد...سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الریه مبتلا شد
.
 

چه چیزی نجاتش داد؟ پنسیلین

عجب صبری خدا دارد !!!

عجب صبری خدا دارد ! 

 اگر من جای او بودم .  

همان یک لحظه اول ، 

 که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، 

 جهان را با همه زیبایی و زشتی ،  

برروی یکدگر ، ویرانه میکردم .  

 

عجب صبری خدا دارد !  

اگر من جای او بودم .  

که در همسایه صدها گرسنه ،  

چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،  

نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، 

 بر لب پیمانه میکردم .  

عجب صبری خدا دارد !  

اگر من جای او بودم ، 

  که میدیدم یکی عریان و لرزان و دیگری پوشیده 

 از صد جامه رنگین  

 زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم .  

 

عجب صبری خدا دارد !  

اگر من جای او بودم .  

نه طاعت می پذیرفتم ، 

 نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ، 

 پاره پاره در کف زاهد نمایان ،  

سبحه صد دانه میکردم .  

 

عجب صبری خدا دارد !  

اگر من جای او بودم . 

  برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،  

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ، 

 آواره و دیوانه میکردم . 

 

 عجب صبری خدا دارد !  

اکر من جای او بودم . 

 بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ،  

سراپای وجود بی وفا معشوق را ، 

 پروانه میکردم . 

 

 عجب صبری خدا دارد ! 

 اگر من جای او بودم .  

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ، 

 تا که میدیدم عزیز نابجایی ، 

 ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد  

گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه میکردم . 

 

 عجب صبری خدا دارد !  

اگر من جای او بودم .  

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، 

 ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش ، 

 بجز اندیشه عشق و وفا ،  

معدوم هر فکری ، در این دنیای پر افسانه میکردم . 

 

 عجب صبری خدا دارد !  

چرا من جای او باشم . 

 همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و 

 تاب تماشای تمام زشت کاریهای این مخلوق را دارد ، 

 وگرنه من بجای او چو بودم ، 

 یکنفس کی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میکردم .  

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

ای وای بر اسیری........

ای وای بر اسیری

              کز یاد رفته باشد  

                                      در دام مانده باشد

                                                    صیاد رفته باشد 

        

    آه از دمی که تنها

                   با داغ او چو لاله                                         

                               درخون نشسته باشم

                                                            چون باد رفته باشد  

 

            امشب صدای تیشه

                     از بیستون نیامد   

                                        شاید به خواب شیرین

                                                                    فرهاد رفته باشد 

 

        خونش به تیغ حسرت

                             یارب حلال بادا           

                                        صیدی که از کمندت

                                                                 آزاد رفته باشد

    از آه دردناکی

                 سازم خبر دلت را                

                       وقتی که کوه صبرم

                                      بر باد رفته باشد

                            

       رحم است بر اسیری

                         کز گرد دام زلفت          

                                           با صد امیدواری

                                                                  ناشاد رفته باشد

   شادم که از رقیبان

                   دامنکشان گذشتی  

                                          گو مشت خاک ما هم

                                                                   بر باد رفته باشد

 

   پرشور از حزین است

                امروز کوه و صحرا    

                                مجنون گذشته باشد

                                                        فرهاد رفته باشد

  

شعرازدکترعلی شریعتی

خدایا کفر نمی گویم   ، پریشانم

چه می خواهی تو از جانم؟

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا  تو مسئولی

خداوندا  تو میدانی

که انسان بودن و ماندن دراین دنیا چه دشوار است

!چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است  

رمضان در ادب و شعر فارسی

در غیاث اللغات” در توصیف ماه مبارک رمضان آمده است: ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال. و رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می سوزد و شاید که به وقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا ماخوذ است از “رمض” که به معنی سوختن است چون ماه صیام گناهان را می سوزد معنی رمض سوخته شدن پا از گرمی زمین چون ماه صیام موجب سوختگی و تکلیف نفس است.
    ماه رمضان المبارک که به “شهر الله” نیز معروف است - از این نظر که تنها ماهی است که نام آن در قرآن کریم ذکر شده است - از فضیلتی بس والا برخوردار است:
    شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (قرآن کریم - سوره بقره - آیه 182)
    نزول قرآن مجید در این ماه و شب لیله القدر و ماه روزه داری و سلوک روحی مسلمانان و ... از دیگر ویژگیهای ارزنده این ماه مبارک است.
    درباره ماه مبارک رمضان احادیث و روایات بسیاری به ما رسیده است و کتابهای فراوانی نیز در فضایل این ماه به رشته تحریر درآمده است. لیکن در این مجال از زاویه ای دیگر به این ماه مبارک خواهیم نگریست که جهانی دیگر است و از حلاوتی دیگر برخوردار و آن همانا انعکاس این ماه شریف در آینه زلال ادبیات پارسی است که تجلی گاه عالیترین جلوه های فرهنگ و معارف اسلامی است.
    نخستین نکته در این باب اینکه به تحقیق در ادبیات هیچیک از ملل جهانی ماهی تا به این اندازه در قلمرو ادبیات وارد نشده و مورد ارادت و ستایش سخن سرایان و ادبا قرار نگرفته است.
    در ادبیات فارسی همواره ماه رمضان و ماه محرم الحرام مورد توجه سخنوران چیره دست، خصوصا شاعران شیعی مذهب قرار داشته است. اگر ماه محرم به خاطر حماسه بزرگ عاشورای حسینی نظر شاعران متعهد و ستم ستیز را که عاشقانه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عشق می ورزند برانگیخته، ماه رمضان با آمیزه ای بسیار متنوع، همواره نظر سخنسرایان را به خویش جلب نموده است.
    از آنجا که در گستره ادب پارسی از ماه مبارک رمضان سخن بسیار گفته شده است، پس به اجمال از هر شاعری به بیتی در مضمونی اکتفا خواهیم کرد. پس در نخستین گام به استقبال “رمضان” خواهیم شتافت و اینکه این ماه در ذهن شاعران خیالپرداز و مومن چگونه نقش بسته است:
    شاه نعمت الله ولی:
    رمضان آمد و روان بگذشت
    بود ماهی به یک زمان بگذشت
    شب قدری به عارفان بنمود
    این معانی از آن بیان بگذشت ...
    حکیم خاقانی شروانی:
    جاهش ز دهر چون مه عید از صف نجوم
    ذاتش ز خلق چون شب قدر از مه صیام
    سوزنی سمرقندی:
    گر در مه صیام شود خوانده این مدیح
    بر تو بخیر باد مدیح و مه صیام
    نزاری قهستانی:
    خجسته باد و مبارک قدوم ماه صیام
    بر اولیا و احبای شهریار انام
    عباس خوش عمل:
    آمد از راه، با سرافرازی
    ماه تزکیه، ماه خودسازی
    رمضانا تو بهترین ماهی
    چون که ماه ضیافت اللهی
    خوش عمل هرکه بود در رمضان
    ترک منکر نمود در رمضان
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    کسان که در رمضان چنگ می شکستندی
    نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند
    شاطر عباس صبوحی:
    روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
    آری افطار رطب در رمضان مستحب است
    روزه
    روزه در قرآن کریم “صوم” نامیده می شود. این لغت در معنی به مفهوم امساک و خودداری از هر فعلی است و در اصطلاح فقهی به مجموع امساکهای خاصی اطلاق می گردد که در زمان معینی واقع شود.
    روزه ماه مبارک رمضان بر هر مرد و زن مسلمان واجب است. در خصوص مزایای روزه از لحاظ پزشکی، روانپزشکی و ... سخن بسیار گفته شده است و فواید بی شماری در این مورد ذکر نموده اند، لیک این مفهوم در ادب پارسی مضامین بسیار نغز و دلنشینی را آفریده است که به گلچینی از این گلستان بسنده می کنیم:
    حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی:
    همان بر دل هرکسی بوده دوست
    نماز شب و روزه آیین اوست
    حکیم ناصر خسرو قبادیانی:
    چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است
    بیهوده همه روز تو را بودن ناهار
    خاقانی شروانی:
    چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
    که مریم عور بود و روح تنها
    سعدی شیرازی:
    که سلطان از این روزه آیا چه خواست
    که افطار او عید طفلان ماست!
    خواجه حافظ شیرازی:
    ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
    که خاک میکده عشق را زیارت کرد
    فرخی سیستانی:
    به فال نیک تو را ماه روزه روی نمود
    تو دور باش و چنین روزه صد هزار گذار
    مسعود سعد سلمان:
    نزد خداوند عرش بادا مقبول
    طاعت خیر تو و صیام و قیامت
    مولانا جلال الدین محمد مولوی:
    نی تو را هر شب مناجات و قیام
    نی تو را در روزه پرهیز و صیام
    حکیم اوحدی مراغه ای:
    روزه دار و به دیگران بخوران
    نه مخور روز و شب شکم بدران
    امیرخسرو دهلوی:
    نی کار مرد روزه همت شکستن است
    گر خضر آبش آرد عیش جوان کند
    لیله القدر (شب قدر:)
    در “ترجمان القرآن جرجانی” شب قدر، شب اندازه کردن کارها ذکر شده است. صاحب “کشاف اصطلاحات الفنون” گوید: شب قدر، شبی است با عزت و شرف که هرکه در آن طاعت کند عزیز و مشرف گردد. در “التفهیم بیرونی” آمده است: “و اندر ماه رمضان لیله القدر است، آنک جلالت او را به دهه پسین جویند و نیز گفتند به طاقهای این دهه.”
    لیله القدر شبی مهم و سرنوشت ساز است. شب نزول رحمت و برکات الهی و تعیین سرنوشت ابدی انسانهاست و در خصوص اهمیت این شب گفتنی است که از صدر اسلام و از عهد رسول اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) رسم بر آن بوده است که شبهای قدر را “احیا” بگیرند و تا سپیده دم به آداب مخصوص آن از دعا و نماز و استغفار بپردازند.
    در فضیلت شب قدر آمده است شبی بهتر از هزار ماه “لیله القدر خیر من الف شهر” و به احتمال قوی این شب ارجمند یکی از شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.
    در آیه نخست سوره مبارکه “قدر” نیز تصریح شده است به آنکه قرآن کریم در شب قدر نازل شده است: “اناانزلناء فی لیله القدر” در “تفسیر ابوالفتوح رازی” پیرامون شب قدر آمده است: “شب تقدیر است و فصل احکام و تقدیر قضایا آنچه خواهد بودن در سال از آجال و ارزاق و اقسام همه در این شب کنند و گفتند قوله “فی لیله القدر مبارکه” هم این شب است و ...” (ص 327)
    سخن در باب لیله القدر (شب قدر) بسیار است و در کتب تفاسیر درباره کیفیت و نزول رحمت و برکت در این شب استثنایی احادیث و روایات بسیار قابل تاملی ذکر شده است. و اما در نگاه شاعران سخن سنج مسلمان که میراث داران و پاسداران حریم فرهنگ و معارف عالیه اسلامی هستند، حکایت شب قدر حکایتی بس شگفت و تفکر برانگیز است.
    حکایتی که با زبان عرفان و تعابیر رمزگونه، مخاطب را به این شب بزرگ و اسرارآمیز رهنمون می شود. این اشعار که براساس آیات، احادیث و روایات سروده شده است همچون بارقه های آسمانی بر دل و جان شیفتگان می تابد و ظلمت درون را به انوار الهی روشن می سازد:
    حکیم رودکی سمرقندی؛
    شب عاشقی لیله القدر است
    چون تو بیرون کنی رخ از جلبیب
    منوچهری دامغانی:
    با رنگ و نگار جنت العدنی
    با نور و ضیاء لیله القدری
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    تو را قدر اگر کس نداند چه غم
    شب قدر را می ندانند هم
    خواجه حافظ شیرازی:
    شب قدر است و طی شد نامه هجر
    سلام فیه حتی مطلع الفجر
    عرفا درباره شب قدر گفته اند که این شب، شبی است که سالکان را به تجلی خاص مشرف گرداند تا بدان تجلی بشناسند قدر و مرتبه خود را به نسبت با محبوب و آنوقت ابتداء وصول سالک باشد یعنی جمع و مقام اهل کمال در معرفت:
    در شب قدر، قدر خود را بدان
    روز در معرفت سخن میران
    افطار (روزه گشودن:)
    افطار در لغت به معنای روزه گشودن است و زمان روزه گشودن هنگامی است که شرع مقرر نموده است.
    زمان و سفره افطار دارای معنویت خاصی است و از روحانیت و صفای مخصوص برخوردار است و به راستی گرد آمدن بر سر سفره افطار دارای حال و هوای دلپذیری است که حکایت از رحمت بی منتهای پروردگار رحمان دارد.
    یکی از سفارشهای مهم اسلام دستگیری از مستمندان و محرومان است و دیگر سفارش مهم این دین آسمانی “صله” و برقراری روابط صمیمانه با اقوام و نزدیکان است که بسیار مستحب شمرده شده است. بدین ترتیب “افطاری دادن” در ماه مبارک رمضان آیت دیگری بر رحمت بی پایان خداوند رحیم است که موجب نزدیکی دلها و استواری پیوندها می گردد. این سنت حسنه همچنین در ابعاد اجتماعی نمایانگر روح همنوایی با مستضعفان و مددکاری از محرومان می باشد.
    لحظه شیرین افطار کردن که همراه با آداب و ذکر و مناجات است و آدمی خرسند از مبارزه با دیو نفس، در کلام سخنوران ادب پارسی نیز از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار است. تا بدانجا که در برخی سرودهها از آن در قالب تغزل یاد شده است و شاعر در توصیف زیباترین لحظات زندگی از این مفهوم استفاده نموده است:
    کلیم کاشانی:
    خمار باده در چشمم سیه کرده است عالم را
    بیاساقی که وقت شام باید روزه وا کردن
    خاقانی شروانی:
    اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنگ
    جز که آب گرم پستی نگذرد از نای من
    ملا طغرا:
    غم روزه بر من بسی بار کرد
    چو ساغر به می باید افطار کرد
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    بگفت ای فلان ترک آزار کن
    یک امشب به نزد من افطار کن
    نیایش سحرگاهان:
    در معنای سحر آورده اند که وقت آخر شب و زمان پیش از صبح ، برخی شراح نوشته اند که سحر سپیدی است که بالای سیاهی باشد و یا سپیدی که بر سیاهی برآید.
    سحرگاهان ماه مبارک رمضان از آنجا که نقطه آغازی است برای شروع روزی همراه با ستیز با هواهای نفسانی و خودسازی، از اهمیت بسیار والایی برخوردار است. نشستن بر سر سفره سحری که همراه با آداب و تشریفات خاصی است بسیار دل انگیز و روح نواز است. خصوصا این لحظات برای کودکان و نوجوانان بسیار زیبا و خاطره انگیز است و رایحه دلپذیر رحمت بی انتهای ایزدمنان در چنین فضای ملکوتی غیر قابل انکار است. اذان صبح هنگام امساک است و سپس نماز و نیایش به درگاه معبود. در روایات آمده است که این لحظات بهترین اوقات برای مستجاب شدن دعاهای خیر است و درهای آسمان در این اوقات بر روی بندگان صالح و مومن باز می شود و باران رحمت الهی بر زمین نازل می گردد.
    در شعر سخنوران ادبیات فارسی همواره هنگامه پررمز و راز سحرگاهان از جلوه جذاب و دلنشینی بهره گرفته است. فرصتی که فاصله زمین از آسمان به حداقل ممکن می رسد و ملائک برای دیدار صالحان به زمین می شتابند:
    خواجه حافظ شیرازی:
    من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
    ز بام عرش می آید صفیرم
    خاقانی شروانی:
    هر سحرگاهش دعای صدق ران
    پس به سویش عرش فرسایی فرست
    خسروانی:
    دلخسته و مجروحم و پی خسته و گمراه
    گریان به سپیده دم و نالان به سحرگاه
    آغاجی:
    عهد و میثاق باز تازه کنیم
    از سحرگاه تا به وقت نماز
    سنایی غزنوی:
    آنچه یک پیر زن کند به سحر
    نکند صد هزار تیر و تبر
    سوزنی سمرقندی:
    به دعای سحرگهانه تو را
    برساند به من خداوندم
    شیخ اجل سعدی شیرازی:
    به فلک می رود آه سحر از سینه من
    تو همی برنکنی دیده ز خواب سحری
    سهیل محمودی:
    نسیم را به سفره ضیافت سحرگهان
    به روشنای پرشکوه شهر ما صدا بزن
    عید رمضان (فطر:)
    در معنی “فطر” در “اقرب الموارد” آمده است که عید روزه گشادن.
    جشنی که مسلمانان پس از روزه ماه مبارک رمضان در روز اول شوال گیرند.
    عید فطرنیز دارای آداب و مراسم ویژه ای است. در این روز مسلمانان با ظاهری آراسته و پاک در نماز عید فطر شرکت می جویند و خداوند را به خاطر نعمات این ماه مبارک سپاس می گویند. بازدید از اقوام و آشنایان و تبریک عید و پرداخت “فطریه” به مستحقان از دیگر نکات قابل ذکر در خصوص این رویداد عظیم اسلامی است که دارای ابعاد فردی و اجتماعی فراوان است. با این تعاریف غیرممکن خواهد بود که این عید فرخنده و این روز خجسته از نگاه شاعران نکته یاب مسلمان دور مانده باشد. در گنجینه ادب پارسی درباره این واقعه اشعار بسیار دل انگیزی سروده شده است که حکایت از منزلت این عید سعید دارد. عیدی که جشن پیروزی بر نفس سرکش است. از آنجا که “فطر” مقابل “صوم” است، عید فطر عید صیام نیز گفته شده است و تبریک و تهنیت این روز همچون دیگر اعیاد اسلامی مورد توجه قرار داشته است:
    فرخی سیستانی:
    عید قربان بر او مبارک باد
    هم بر آن سان که بود عید صیام
    خاقانی شروانی:
    گفتم کدام عید نه اضحی بود نه فطر
    بیرون از این دو عید چه عید است دیگرش
    رودکی سمرقندی:
    روزه به پایان رسید و آمد نو عید
    هر روز بر آسمانت باد امروا
    منوچهری دامغانی:
    بر آمدن عید و برون رفتن روزه
    ساقی بدهم باده بر باغ و به سبزه
    لاادری:
    عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
    صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
    خواجه شمس الدین محمد حافظ:
    حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
    کایام گل و یاسمن و عید صیام است
    مسعود سعد سلمان:
    ای خداوند عید روزه گشای
    بر تو فرخنده شد چو فرهمای
    ایام شهادت مولای متقیان امام علی(ع)
    در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، مولای متقیان حضرت امام علی بن ابیطالب(ع) هنگام نماز و در حالت سجده مورد اصابت شمشیر زهرآگین یکی از خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادی قرار می گیرد. امام بر اثر همین ضربت ناجوانمردانه در روز بیست و یکم ماه رمضان به شهادت می رسند. اما داغ این شهادت جانگداز هیچگاه با مرور زمان تسکین نیافت و شیعیان و شیفتگان آن پیشوای بر حق همه ساله در این ایام که مصادف با شبهای قدر است به عزاداری می پردازند. مراسم سوگواری برای شهادت جانسوز آن حضرت معمولا از شب نوزدهم ماه مبارک رمضان آغاز و تا بیست و دوم این ماه ادامه می یابد و در این ایام گویی آن واقعه شگفت، دوباره جانی تازه می گیرد. بی تردید این ایام از معنوی ترین روزهای ماه مبارک رمضان است که از یک سو احتمال شب قدر و از سوی دیگر عطر ملکوتی یاد امام العارفین(ع)، چنین فضای روحانی را پدید می آورد.
    در مجالسی که همه ساله به همین مناسبت برگزار می شود مداحان با قرائت اشعار مرثیه و نیز اشعاری که در خصوص کرامات و فضایل آن حضرت سروده شده است به محافل جلوه ای آسمانی می بخشند. موضوع این اشعار غالبا ترسیم واقعه ضربت خوردن آن حضرت و وقایعی است که تا هنگام شهادت و دیدار معبود، روی داده است. همچنین ساده زیستی و دستگیری ایشان از محرومان و مستضعفان، روزه داری و افطار ساده حضرت و کمک به ایتام و ... می باشد:
    استاد محمد حسین شهریار:
    شب ز اسرار علی آگاه است
    دل شب محرم سرالله است ...
    روزه داری که به مهر اسحار
    بشکند نان جوین افطار ...
    افشین علا:
    ماه ماه روزه است
    روز، روز ضربت است
    از مصیبت علی(ع)
    در دلم قیامت است
    ***
    روزهای ماه را
    گرچه روزه بوده ایم
    ما به لقمه های چرب
    روزه را گشوده ایم
    ***
    هیچ شب نگشته ایم
    با یکی دو رنگ، سیر
    در کنار نان، علی(ع)
    لب نزد به ظرف شیر
    ***
    توی سفره اش علی(ع)
    شربت خنک نداشت
    در کنار نان جو
    او به جز نمک نداشت
    ***
    زرق و برق سفره ها
    کم نمی شود ولی
    کاش زندگی کنیم
    مثل حضرت علی(ع)
    میلاد امام حسن مجتبی(ع( )مولود رمضان:)
    حضرت امام حسن مجتبی(ع) در روز سه شنبه پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در مدینه طیبه دیده به جهان گشود. از این رو و به میمنت خجسته زادروز فرخنده این امام، او را مولود نیمه رمضان یاد کرده اند و شیعیان همه سال ولادت با سعادت آن حضرت را در پانزدهم ماه رمضان جشن می گیرند و با برپایی مجالس با شکوهی به مولودی خوانی و ذکر فضایل دومین پیشوای شیعیان جهان می پردازند. بدین ترتیب ماه مبارک رمضان با نام سبط اکبر حضرت امام حسن بن علی(ع) پیوندی خجسته دارد و روز پانزدهم این ماه در نزد شیعیان از جایگاه و منزلت والایی برخوردار است. این نکته در اشعار سخنوران ادب پارسی نیز به شکل دل انگیزی تبلور یافته است:
    محمدجواد قائمی:
    امروز امیر ما سوی می آید
    مرآت بنی مصطفی(ص) می آید
    در نیمه ماه رمضان خسن اتم
    یعنی که امام مجتبی(ع) می آید
    علی اکبر پیروی:
    ای دل امشب تو را صفا باشد
    زان که دل شاد مصطفی(ص) باشد
    چون شب نیمه مه رمضان
    شب میلاد مجتبی(ع) باشد
    دکتر قاسم رسا:
    از حریم فاطمه(ص) در نیمه ماه صیام
    چهره ماه حسن(ع) تابید با وجه تمام
    ریاضی یزدی:
    در رمضان ماه نشاط و سرور
    ماه دعا، ماه خدا، ماه نور
    نورفشان شد ز دو سو
    در دو افق تافت دو خورشید جان
    وحی خدا، از افق ایزدی
    نورحسن، از افق احمدی
    تاثیر رمضان در تحول روحی شاعران و ...
    نکته بسیار مهم و قابل تامل دیگر در خصوص ماه مبارک رمضان، تاثیر غیرقابل انکار این ماه بر شاعران است. چه بسیار اشعاری که در این ایام سروده شده، اما هیچ اشاره مستقیمی به رمضان، روزه، افطار و ... نشده است اما به برکت روحانیت این ماه از حال و هوایی ملکوتی بهره مند است. شاید اگر تاریخ سرودن هر شعری در پای آن ثبت شده بود به سادگی تاثیر شگفت انگیز این ماه را می توانستیم به تحقیق دریابیم.
    متاسفانه بسیاری از اشعار فاقد تاریخ سرایش هستند و این امر تحقیق در این باره را قدری دشوار می نمایاند. اما تلویحا از حال و هوای اشعار تا حدودی می توان به زمان سرایش آن پی برد. غالبا اشعاری که در ماه مبارک رمضان سروده شده است به دعا و نیایش و زمزمه های سحرگاهی تمایل بیشتری دارد و از سوز و گداز و معنویت افزونتری برخوردار است که حکایت از اوضاع و احوال شاعر و آیینه تمام نمای تاریخ سرایش شعر می باشد. این قیاس که بر پایه تحول کیفی شاعر استوار است رهگذر مقایسه اشعار بدون تاریخ یک شاعر با اشعار دارای تاریخ شاعران دیگر و نیز با اشعاری که دارای اشاره مستقیم به ماه رمضان است به یقین ما را رهنمون خواهد شد.
    در فرهنگ عامه (فولکلوریک) نیز اشعار بسیار فراوان و زیبایی در مورد جلوه های ماه مبارک رمضان وجود دارد که بر سر زبان مردم کوچه و بازار جاری است. گرچه سراینده این اشعار مشخص نیست و در کمتر کتابی به این مجموعه گرانبها که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است، برخورد می کنیم، اما هیمن امر نیز حکایت از مقبولیت سخن موزون و توجه مردم به جای جای این سرزمین به فرهنگ عظیم رمضان دارد. ماه مبارکی که آینه تمام نمای رحمت بی منتهای الهی دارد. ماه مبارکی که گذشت ایام جنبه ها و جلوه های افزونتری از برکات و فواید آن را بر جهانیان آشکار می سازد و در ضیافت با شکوه پروردگار عالیمان، به انسان فرصت داده می شود تا از درهای آسمانی که به روی او گشوده شده است وارد شود و مشمول رحمت بی پایان آفریدگار جهانیان واقع گردد.