-
عجب صبری خدا دارد !!!
شنبه 23 مرداد 1389 05:55
عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی ، برروی یکدگر ، ویرانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پیمانه میکردم ....
-
ای وای بر اسیری........
شنبه 23 مرداد 1389 01:33
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله درخون نشسته باشم چون باد رفته باشد امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد از آه دردناکی سازم خبر دلت را وقتی که کوه صبرم بر...
-
شعرازدکترعلی شریعتی
شنبه 23 مرداد 1389 01:07
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم چه می خواهی تو از جانم؟ مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا تو مسئولی خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن دراین دنیا چه دشوار است !چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است
-
رمضان در ادب و شعر فارسی
شنبه 23 مرداد 1389 00:48
در غیاث اللغات” در توصیف ماه مبارک رمضان آمده است: ماه نهم از ماههای قمری بین شعبان و شوال. و رمضان سنگ گرم است و از سنگ گرم پای روندگان می سوزد و شاید که به وقت وضع این اسم ماه صیام در شدت گرما باشد و یا ماخوذ است از “رمض” که به معنی سوختن است چون ماه صیام گناهان را می سوزد معنی رمض سوخته شدن پا از گرمی زمین چون ماه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مرداد 1389 21:34
سلام؛ سلام امام خوبم همه دلخوشیم اینه که جواب سلام واجبه و هرچند چشم دیدنم را ندارید ولی جواب من را می دید. جالبه جایی شنیدم که هیچکس نمی توانست جلوتر از پیامبر سلام کند، برخی از اصحاب متوجه این موضوع شدند و سر راه ایشان جایی پنهان می شدند تا بتوانند ناگهان به او سلام کنند! سلام بر تو ای که در پشت آن دیوار هستی! و...
-
اول مدیر یا اول منشی؟
جمعه 22 مرداد 1389 21:21
یه روز مسوول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف سرویس قدم می زدند یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم منشی می پره جلو و میگه: اول من، اول من! من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم...
-
تو به من خندیدی....
پنجشنبه 21 مرداد 1389 10:24
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم.. باغبان از پی من تند دوید، سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سالهاست در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم:که چرا باغچه کوچک ما سیب...
-
هوشنگ ابتهاج و شهریار
پنجشنبه 21 مرداد 1389 08:44
هوشنگ ابتهاج این شعر و برای شهریار گفته شهریارم با یه شعر جواب داده!جالبه حتما بخونید هوشنگ ابتهاج: تو بمان! با من بی کس تنها شده تو بمان! یارا همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان! من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام تو همه باروبری تازه بهارا تو بمان داغ و درد است همه نقش و نگار دل من بنگر این نقش به خوان نشسته نگارا تو...
-
کلاس درس یک پروفسور فلسفه
پنجشنبه 21 مرداد 1389 08:26
پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد. سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟ و همه دانشجویان موافقت کردند. سپس پروفسور ظرفی...
-
بدون شرح....
چهارشنبه 20 مرداد 1389 08:17
پروردگار مهربان من: کسی که اکنون مشغول خواندن این متن است زیباست چون دلی زیبا دارد. چون تو دوستش داری و به او نظر کردی.قدرتمند و قوی و استوار است چون تو پشت و پناهش هستی . خدایا از تو میخواهم کمکش کنی تا زندگیش سرشار از بهترین ها باشد. معبود من به او درجات عالی دنیوی و اخروی عطا فرما و کاری کن به انچه چشم امید دوخته و...
-
کوچه "فریدون مشیری"
سهشنبه 19 مرداد 1389 10:13
سلام دوستان عزیزم.امیدوارم حالتون خوب باشه و تا اینجای تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه.من این شعر رو خیلی دوست دارم امیدوارم شما هم از خوندنش لذت ببرید.... بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل...
-
آپراکسی چیست؟
دوشنبه 18 مرداد 1389 02:42
Apraxia of Speech همچنین با عناوین دیگر مثل apraxia لقطی یا کنش پریشی نیز شناخته می شود که نوعی اختلال در گفتار است به گونه ای که شخص توان صحیح و محکم صحبت کردن را ندارد که این اختلال ناشی از ضعف یا ناتوانی ماهیچه های گفتاری نمی شود ( ماهیچه های صورت ، زبان و لب ها ) شدت Apraxia of Speech می تواند در محدوده ملایم تا...
-
نامه ی یک پیر زن به خدا
یکشنبه 17 مرداد 1389 01:19
نامه ی یک پیرزن به خدا یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه این طور نوشته شده بود: خدای عزیزم بیوه زنی هشتادوسه ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز...
-
مشکلات راه ورود خدا به زندگی
شنبه 16 مرداد 1389 19:53
مشکلات و سـختی ها مانند جاده های مسـدود نیسـتند، بلکه بیشتر به راه هـای پرپیچ می مانند. مطمئناً مشـکل مانع در راه نیسـت، بلکه در حـقیـقت تـخته سنگی اسـت که با بالا رفـتن از آن زندگی بهتر، با شکوه تر و پرنور تر می شود. خیلی وقت ها مشکل در حـقیـقت هـمان دری اسـت که خدا از آن وارد زندگی ما می شود. ما خود را در پوسته ای...
-
تابستان
پنجشنبه 14 مرداد 1389 20:32
.ظهر تابستان است سایه ها می دانند که چه تابستانی است سایه هایی بی لک گوشه ای روشن و پاک کودکان احساس! جای بازی اینجاست... در دل من چیزی ست ، مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح ، و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه . دورها آوایی ست ، که مرا می خواند ...
-
عشق
پنجشنبه 14 مرداد 1389 20:31
همه لرزش دست و دلم از آن بود که که عشق پناهی گردد، پروازی نه گریز گاهی گردد. آی عشق آی عشق چهره آبیت پیدا نیست
-
گاهی عشق ...
پنجشنبه 14 مرداد 1389 20:29
هرجا و هر کجای جهان که باشم باز به بسترِ بیخواب خود برمی گردم، باز این عطر و اسم توست که مرا به مرور واژهها میخواند. من از شروعِ تو بوده که شب را برای رسیدن به صبح میخواهم. و تو هر جا و هرکجای جهان که باشی باز به رؤیاهای من بازخواهیگشت. تو مرا ربوده، مرا کُشته مرا به خاکسترِ خوابها نشاندهای هم از این روست که هر...
-
بهترین داستان قرن
چهارشنبه 13 مرداد 1389 16:24
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت: - بیزحمت… مرا اهلی کن! شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم میخواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم. روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته...
-
یا اباصالح المهدی
چهارشنبه 6 مرداد 1389 18:34
ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد ولادت امام زمان رو به همه ی دوستای گلم تبریک میگم فائزه
-
خدایا...
سهشنبه 5 مرداد 1389 08:34
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!! بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم... بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..! خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره.. که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!! بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن.. که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!...
-
بدون شرح...
دوشنبه 4 مرداد 1389 07:17
باران نباش تا با التماس به پنجره بکوبی که نگاهت کنند،ابرباش تا با التماس نگاهت کنند تا بباری....
-
خودرا تغییر دهیم!(داستان خواندنی)
یکشنبه 3 مرداد 1389 07:21
ساختمان کتابخانه انگلستان قدیمی است و تعمیر آن نیز فایده ای ندارد . قرار بر این شد کتابخانه جدیدی ساخته شود . اما وقتی ساخت بنا به پایان رسید ؛ کارمندان کتابخانه برای انتقال میلیون ها جلد کتاب دچار مشکلات دیگر شدند . یک شرکت انتقال اثاثیه از دفتر کتاخانه خواست که برای این کار سه میلیون و پانصد هزار پوند بپردازد تا این...
-
معنی زندگی
جمعه 1 مرداد 1389 20:53
هر کسی می تواند بار زندگیش را هر چقدر هم که سنگین باشد تا امشب به دوش کشد.هر کسی می تواند کارش را هر چقدر هم که دشوار باشد برای یک روز انجام دهد.هر کس می تواند تا غروب امروز عاشقانه , صبورانه , لطیف وپاک زندگی کند و معنی کل زندگی همین است.
-
۱۳خط برای زندگی بهتر
چهارشنبه 30 تیر 1389 00:52
یک دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم دو هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود سه اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجود دوست ندارد چهار دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد...
-
گنجشک و خدا
سهشنبه 29 تیر 1389 20:48
گنجشک با خدا قهر بود … روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد… و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،...
-
داستان خواندنی
یکشنبه 27 تیر 1389 09:55
شیطان و نماز گزار مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه ی خدا(مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او...
-
دوست دختر من
پنجشنبه 24 تیر 1389 18:32
یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش! مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟ زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود… مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که...
-
وصف عظمت خانم ها
پنجشنبه 24 تیر 1389 18:23
یک بنده خدایی، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب، دعایی را هم زمزمه میکرد. نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردی و ساحل طلایى انداخت و گفت : - خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟ ناگاه، ابرى سیاه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت : - چه آرزویى دارى اى...
-
تنفر از رنگها نشانه ی چیست؟
پنجشنبه 24 تیر 1389 18:12
اگر از هر کدام از این رنگها متنفرید میتواند نشانگر این موضوع باشد که قرمز بسیار دلواپس و ناامید هستید. شاید هم از خستگی و ضعف جسمی رنج میبرید. امکان دارد که در روابط جنسی و حتی در موقعیت اجتماعی شکست خورده باشید. اما مشکل واقعیتان این است که همیشه دنبال هدفهای بزرگ و غیرعملی میروید و وقتی هم که شکست میخورید در...
-
فروشی نیست
پنجشنبه 24 تیر 1389 02:08
- فروشی نیست ! اتوبوس سرد صندلی های خالی من! بغض فروخورده! دفتری سرخ! شکست! دفترت خیس شد! دفتر من ! صدای اتش چشمانی که التماس میکنند! هق هق شعر تو! بی لیاقتی اشکها! راست میگویی! احساست را میفروشم! به نگاهی سرد! به زوزه های دهانی بسته! به سکوتی مبهم! به خماری چشمان ساکت! به خریت دل! به انکه تو میگویی عشق! می فروشم! همه...